نوشته شده توسط : پناهی نیا
 

شعر آئینی و شعر بی آئینی از نظر سید احمد شهریار

 

فرهنگ اسلامی: از اینکه یک بار دیگر در خدمت اقای احمد شهریار، شاعر و مترجم پاکستانی هستیم، خرسندیم و گفت و گوی خود با ایشان را شروع می‌کنیم.

سلام و عرض ارادات. یک بار دیگر خوش آمد عرض می‌کنیم خدمت شما.

احمد شهریار: سلام و عرض ادب. ممنون از لطف شما

 

فرهنگ اسلامی: در مصاحبه‌ی قبلی که توسطِ دوست شاعرمان آقای سید سکندر حسینی (بامداد) با شما انجام شد، شما به برخی از سؤالات پاسخ دادید. الآن دوست داریم سؤالاتِ بیشتری را با شما درمیان بگذاریم و پاسخِ شما به آن سؤالات را بشنویم.

احمد شهریار: از بابت مصاحبه‌ی قبلی که توسطِ دوستِ بزرگوارم سید سکندر حسینی صورت گرفت، هم از شما تشکر می‌کنم و سؤالات بعدی را هم با کمال میل پاسخ خواهم داد.

 

فرهنگ اسلامی: از آنجا که شما علاوه بر شاعر، یک مترجم هم هستید و کتاب‌های زیادی را از فارسی به اردو و بالعکس برگردان کرده‌اید، در موردِ مشکلاتِ ترجمه کمی برای‌مان صحبت بفرمایید.

احمد شهریار: بله. در این چند سالی که در ایران بوده‌ام، توفیق این را پیدا کردم که برخی از متونِ دینی و کتبِ ادبی را از فارسی به اردو ترجمه کنم تا راهی برای معرفی آثار نویسندگانِ معاصر ایرانی به اردوزبان‌های پاکستان و هند هموارتر بشود و الحمدلله همینطور هم شد. البته باید گفت که این جای تأسف است که با اینکه کشورهای پاکستان و ایران دو کشور همسایه و برادر بوده و هستند و زبان اردو وام‌دارِ زبان فارسی است، هنوز این دو کشور از ادبیاتِ همدیگر آنطور که باید و شاید، آشنایی ندارند. در طولِ سال‌های گذشته، افرادِ زیادی از پاکستان به آیران آمده و در دانشگاه‌های بزرگ ایران از جمله دانشگاهِ تهران درس خواندند و تا مقطعِ دکتری با زبان و ادبیات فارسی انس گرفتند و حتی پس از برگشتن به کشورِ خودشان در دانشگاه‌های مختلف پاکستان به‌عنوان اساتید فارسی تدریس می‌کنند، ولی در این مدت که در ایران بودند، فرصت ترجمه آثار شاعران و نویسندگان ایرانی برای اردوزبانان پاکستان و بالعکس را داشتند اما از این فرصت آنطور که باید و شاید استفاده نکردند، در حالیکه بنده باورم این است که اگر کسی این استعداد را دارد، این وظیفه‌‌ی اوست که باید برای غنی‌سازی زبان و ادبیات کشورش این کار را انجام بدهد و ادبیاتِ کشور خودش را به فارسی زبانان بشناساند، وگرنه خدای نکرده به رسالتِ خودش درست عمل نکرده است. پس بنده این را وظیفه‌ی خودم می‌دانم که به زبان و ادبیات اردو و فارسی خدمتی کرده باشم، هرچند این خدمت بسیار حقیر و کوچک باشد.

من در اوائل یک سری متونِ دینی هم ترجمه کردم، اما بعد حس کردم مترجمانِ زیادی دارند در این زمینه فعالیت انجام می‌دهند و حتی اگر من ترجمه متونِ دینی را انجام ندهم، کار روی زمین نخواهد ماند و بسیاری از مترجمان خوب کشور پاکستان و هند دارند کتاب‌ها و مقاله‌های فراوان را به اردو ترجمه و منتقل می‌کنند. در این میان، چیزی که بسیاری از افراد به آن توجه‌ خاصی نداشته است، ترجمه متونِ ادبی از جمله رمان، داستان‌کوتاه و شعر است. همین باعث شد که به ترجمه متونِ ادبی روی بیاورم و از سه چهار سالِ گذشته بیشتر در این زمینه فعالیت می‌کنم.

فرهنگ اسلامی: چه کتاب‌های ترجمه کرده‌اید و در چه زمینه‌ای؟

احمد شهریار: همانطور که عرض کردم، بنده چند کتاب در زمینه متون مذهبی و تاریخِ اسلام ترجمه کردم، از جمله کتاب‌های: شهدای عصرِ پیامبر (ع)، دوست باید چگونه باشد و زندگینامه ائمه معصومین (ع) که بعضا چاپ شدند و برخی پس از گذشتِ سال‌ها هنوز منتظر چاپ هستند. یکی از کتاب‌هایی که خودم خیلی دوسش دارم و در واقع باید بهش تألیف بگوییم تا ترجمه، ترجمه کتاب توحید مفضل به صورت شعر کودک است که سال‌ها قبل انجام دادم ولی متأسفانه هنوز چاپ نشده است. این کتاب که حاوی چهل شعر کودک است، از موضوعاتِ گوناگون و جالب صحبت می‌کند. از میانِ کتاب‌های ادبی که در مدتِ چند سال انجام دادم می‌توان به کتاب‌های ذیل اشاره نمود:

  • من او (رمان) اثر رضا امیرخانی
  • روی ماهِ خداوند را ببوس (رمان) اثر مصطفی مستور
  • زمانی برای بزرگ شدن (رمان نوجوان) اثر محسن مؤمنی شریف
  • شطرنج با ماشینِ قیامت (رمان) اثر حبیب احمدزاده
  • با ردیف آب (دوبیتی) اثر سید حبیب نظاری
  • اگر بابا بمیرد (رمان نوجوان) اثر محمد رضا سرشار (رضا رهگذر)
  • آخرین سکانس دنیا (شعر سپید) اثر دکتر علیرضا قزوه
  • شهری که مردمِ آن روی زانو راه می‌رفتند (رمان نوجوان) اثر محمد رضا سرشار (رضا رهگذر)
  • گرداب سکندر (رمان نوجوان) اثر محمد رضا سرشار (رضا رهگذر)
  • سگِ خوبِ قصه‌ی ما (رمان نوجوان) اثر محمد رضا سرشار (رضا رهگذر)
  • نقش‌های رنگ رنگ (گزیده شعر معاصر از نیما یوشیج تا گروس عبدالمکیان)
  • دختران حوا (گزیده اشعار زنان ایرانی)
  • گل‌های بنفشه (گزیده داستان‌های کوتاه زنان ایرانی)
  • فرنگیس (خاطرات فرنگیس حیدرپور)
  • هی یو (خاطرات سعید ابوطالب)
  • ماه در مه (شعر سپید) اثر محمد جواد آسمان
  • حدیثِ سرو و نیلوفر (مقالات) اثر دکتر غلامعلی حدادعادل
  • خاطرات یک فرشته (زندگینامه امام رضا علیه السلام) (رمان نوجوان) اثر حمزه شریفی

بنده معتقدم که از آنجا که کشورهای ایران و پاکستان دوست، برادر و همسایه بوده و هستند، باید هرچه بیشتر از فعالیت‌های ادبی همدیگر آگاه بشوند. به همین دلیل بنده اخیرا چند اثر از اردو به فارسی نیز ترجمه کرده‌ام که می‌شود به کتاب‌های ذیل اشاره نمود:

  • داستانک‌ها (صد داستان کوتاه کوتاه) اثر سید مبشر علی زیدی
  • مسالک دینی پاکستان (تحقیق) اثر ثاقب اکبر
  • برادر من (زندگینامه داستانی بنیانگذار جمهوری اسلامی پاکستان از زبان خواهر ایشان خانم فاطمه جناح)

 

فرهنگ اسلامی: شما خود به‌عنوان یک همکار مصاحبه‌های فراوانی هم با اهالی فرهنگ کشورهای پاکستان و هند برای مجله فرهنگ اسلامی انجام داده‌اید، فکر می‌کنید این تا چه حد مهم است؟

احمد شهریار: بله علاوه بر آثاری که از بنده تا کنون در زمینه ترجمه و معرفی فرهنگِ جمهوری ایران به اردوزبان‌های پاکستان و هند چاپ و منتشر شده‌اند، بنده با بسیاری از شاعران و نویسنده‌های سرشناس کشورهای پاکستان و هند مصاحبه‌ نیز انجام داده‌ام که از جمله می‌شود به مصاحبه‌های حمید شاهد، ادریس بابر، دکتر علی کمیل قزلباش، دکتر فایزه زهرا میرزا، خانم معصومه شیرازی، دکتر اخلاق آهن، دکتر مهدی باقر خان و… اشاره کرد. به نظر بنده، ما امروز بیش از هر زمان دیگر به معرفی شاعران و نویسندگان کشورهای اردو زبان و فارسی زبان به یکدیگر داریم، چون با ورود انگلیسی‌ها فاصله‌ها بیشتر و بیشتر شدند و همانطور که عرض کردم، با اینکه ما دو کشور دوست و همسایه هستیم، از آثار ادبی همدیگر آنطور که باید و شاید مطلع نیستیم. بنده معتقدم هنگامی که ما از نویسندگان و آثار نویسندگانِ همدیگر آشنا بشویم، راه‌های جدیدتری برای آشنایی بیشتر باز خواهد شد و چه بسا ناشرانِ کشور مقابل خواستارِ ترجمه‌ی اثری از نویسنده یا شاعری شد که از طریقِ همین مصاحبه‌ها با او آشنا شده‌اند.

فرهنگ اسلامی: در یکی دو تا سوال قبل گفتیم از آنجا که شما علاوه بر شاعر، مترجم هم هستیم. این یعنی اولیت با شاعری است. پس بهتر است وارد گفت و گو درباره شعر شما بشویم. بفرمایید که در این زمینه چه فعالیت‌های جدیدی انجام داده‌اید؟

احمد شهریار: خیلی ممنون. بنده هم خودم را اول اهلِ شعر می‌دانم و بعد مترجم. شعر چیزی هست که هیچوقت آن را نتوانستم از زندگی روزمره‌ام حذف کنم یا نادیده بگیرم. اجازه بدهید یک خاطره‌ هم بگویم برایتان. من دوستی دارم که اهلِ پاکستان است و مثلِ خودم ساکن ایران. هر از گاهی همدیگر را می‌بینیم. یک بار که رفته بودم دیدنش،

گفت: شهریار دیگه چه خبر؟

گفتم: سلامتی. خدا رو شکر.

پرسید: چکارا می‌کنی؟

گفتم: کارِ خاصی ندارم این روزها. همان درس و مشق و ترجمه و…

گفت: دیگه شعر نمی‌گی یعنی؟

گفتم: چرا؟

پرسید: پس چرا از شعر اسم نبردی؟

گفتم: برای من شعر گفتن و شعر خواندن، مثل غذا خوردن و نفس کشیدن می‌ماند و شما وقتی از کسی می‌پرسی چه‌کارا می‌کنی، او به شما نمی‌گوید که غذا می‌خورم و یا نفس می‌کشم.

و این واقعیت دارد. من سال‌هاست تقریبا هر روز شعری از بزرگان از جمله بیدل و حافظ و سعدی و… می‌خوانم و یکی دو بیت هم می‌نویسم که با اینکه در زمینه چاپ شعر خیلی مشتاق نیستم ولی یک مجموعه شعر به نام اقلیم به زبان اردو دارم و دو مجموعه شعر فارسی همزمان دارند در ایران به نام های “پیرهن گم کرده‌ام” (مجموعه شعر غزل‌های سبک هندی) و “پرچمت بالاست” (مجموعه شعر آیینی) در دستِ چاپ هست و به زودی شاهد رونمایی از این دو مجموعه در ایران و هند خواهیم بود. علاوه بر این دو مجموعه دو تا مجموعه شعر به زبان اردو هم آماده چاپ دارم ولی به خاطر مشغولیت‌های فراوان، هنوز فرصت نکردم بازبینی نهایی آنها را انجام داده و با دوستان ناشر در پاکستان و هند برای چاپ هر دو مجموعه همزمان از هند و پاکستان اقدام بکنم. امیدوارم در آینده نه چندان دور این اتفاق هم بیفتد.

 

فرهنگ اسلامی: آخرین اثری که به زبان فارسی داشتید، چه شعری بوده است؟

احمد شهریار: آخرین شعری که نوشتم در باره آن دسته از اصحاب امام حسین (ع) بود که قبل یا هنگامِ واقعه کربلا به امام حسین (ع) پیوستند و در رکابِ امام حسین (ع) جنگیده و به شهادت رسیدند. هر باری که این موضوع به ذهن می‌آید، بیشتر ذهن‌ها به سمتِ حر بن یزید ریاحی می‌رود و چند تن دیگر از یاران باوفای سید الشهداء (ع) ولی من شعرم را در مورد دو برادر ابوالحتوف و سعد بن حارث انصاری نوشتم که ظهرِ عاشورا از لشکرِ ابن سعد بریده و به لشکر امام حسین (ع) پیوستند و در همان روز و پس از نبردِ شجاعانه به شهادت رسیدند.

فرهنگ اسلامی: چه عالی. خوشحال می‌شویم مخاطبان عزیزمان هم از شعری که گفتید، فیض ببرند.

احمد شهریار: چشم. تقدیم می‌کنم:

ابوالحتوف، بیا گوش کن! صدای حسین است

صدای کم‌رمقِ استغاثه‌های حسین است

 

صدای العطشی هم بلند شد ز کنارش

صدای خسته‌ که جز تیغِ و تیر نیست حصارش

 

بیا من و تو “دو لبیک” گشته و بشتابیم

ابوالحتوف، ببین ظهر شد، چقدر بخوابیم

 

فدای حضرتِ خورشید می‌شویم من و تو

برون از این شبِ تاریک می‌رویم من و تو

 

که درگذشته به روی علی که تیغ کشیدیم

صدای برحقِ نفسِ رسول را نشنیدیم

 

عذاب می‌کشم از این همه جهالت و پستی

شکست خورده‌ام آری برادرم، چه شکستی!

 

تو مثلِ من ز خدا نیم قرن عمر گرفتی

مگر برای هوا نیم قرن عمر گرفتی؟

 

مگر من و تو ز حر کمتریم جانِ برادر

بیا بیا بشتابیم سمتِ سبطِ پیمبر

 

خدا خدای حسین است، از چه واهمه داریم

مگر نه چشمِ شفاعت همه ز فاطمه داریم

 

ابوالحتوف، برادر، ببین صدای حسین است

دگر سر و تن و جانم فقط برای حسین است

 

و کاش جای اباالفضل گرز فرقِ سرم را…

و ‌جای اکبرِ او کاش نیزه‌ای جگرم را…

 

و کاش جای یکایک شهیدِ لشکرِ مولا

هزار بار رساند به قتل ما دو نفر را

 

هزار هم که از این قبل از این به‌بعد نباشیم

اگرچه سعدم، در فوجِ ابنِ سعد نباشیم

 

رها شدیم از آن دشمنان و دوست‌نماها

رجز بخوان که رسیدیم بینِ لشکرِ اعدا

 

بزن به قلبِ سیاهِ سپاه، تیرِ رجز را

دعای فخرِ رسل همرهت ز گنبدِ خضرا

 

نگاه کن به حسینم که نیست صبروتوانش

ولی برای من و تو تبسمی به لبانش…

 

همین حسین حسین است ذکرِ لحظه‌ی آخر

ابوالحتوف، خدا رحمتت کناد برادر

 

فرهنگ اسلامی: بسیار هم عالی. اجرتان با سید الشهداء (ع). حالا که حرف از شعرِ آیینی شد، بفرمایید که به نظر شما فرقِ شعرِ آیینی و غیر آیینی چیست؟

احمد شهریار: ببنید شعرِ آیینی دایره‌ی گسترده‌ای دارد و تنها به اشعاری که در مدح و مرثیه ائمه اطهار (ع) باشند، خلاصه نمی‌شود. از این رو باید گفت که درصدِ شعرِ آیینی در ادبیاتِ ما بیشتر از هرگونه شعرِ دیگر است. شعرهای دفاع مقدس و اخیرا اشعارِ مدافعانِ حرم که محور و مرکز اینگونه شعرها حرمِ حضرتِ زینب (س) هست، آن را در محدوده‌ی شعرآیینی قرار می‌دهد. با این تعریف تعدادِ شعرِ غیرِ آیینی بسیار کمتر خواهند شد و تنها اشعاری را می‌شود غیرِ آیینی نامید که از مفاهیم ارزشمند تهی بوده و از سرِ مخاصمت با دین و یا موضوعاتِ ارزشی نوشته شده باشند. مانند اشعاری که زمانی در مکتب دادایسم می‌نوشتند که کلماتِ مختلف را از جاهای مختلف روزنامه و کتاب و… برش می‌زدند و آنها را بدون هیچگونه مقصد و هدف کنارِ هم می‌چیدند و بعد می‌گفتند این شعر است که خوشبختانه از این مکتب حداقل در ایران هیچ استقبالی نشد و دلیلِ آن هم شاید این باشد که ایرانی‌ها قرن‌هاست با اشعارِ حافظ و سعدی و مولانا و خیام و فردوسی و نظامی و بیدل و خسرو و نظیری و عرفی و… انس گرفته و هرگز به اشعار و ابیات پوچ دل نخواهند داد. البته در سال‌های سعی کردند به نوعی همان دادایسم را در ایران هم به راه بیندازند که البته موفق نشدند و ما امروز هم شاهد اشعار با مفاهیم ارزشی و عالی هستیم.

 

فرهنگ اسلامی: فکر می‌کنید پس از انقلاب اسلامی این روند بیشتر شده است یا خیر؟

احمد شهریار: بله قطعا همینطور است. هرچند در گذشته هم درصدِ بالایی از اشعار شاعرانِ فارسی به نحوی شعرِ آیینی بوده است. مثلا مولانا و حافظ و سعدی بیشتر اشعارشان عرفانی هست که باز به نحوی می‌توان آن اشعار را اشعار آیینی نامید، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد این اشعار رشد جهشی داشته و انبوهی از اشعار آیینی در شعر فارسی اضافه شده است. شاعران جوان امروز شعرهای بسیار فاخر و ارزشمندی تمام قدرت در این مسیر قدم بر می‌دارد. شاگردانی مانند سید حمید رضا برقعی، احمد علوی، محمد جواد شرافت، حسن بیاتانی و غیره. اساتید دیگری نیز بوده و هستند که شاگردانِ فراوانی را تربیت کرده‌اند و از جمله این اساتید می‌توان از استاد علی معلم دامغانی، استاد میرشکاک و غیره نام برد که علاوه بر اینکه خودشان آثار بسیار ارزشمند در خصوص شعرآیینی داشته‌اند، شاگردانِ زیادی را هم تحویل جامعه ادبی کشور داده‌اند.

فرهنگ اسلامی: یعنی شعرهای مدافعان حرم هم به نظرِ شما شعرِ آیینی محسوب می‌شوند؟

احمد شهریار: قطعا. هر شعری که به نحوی به ائمه اطهار و اهلبیت علیهم السلام یک رباعی مدافعان حرم هم خواندم که الحمدلله مورد عنایت ایشان قرار گرفت که:

این کارِ کمی نیست که لطف و کرم است

تا آخرِ عمر هم ببالید، کم است

تنها نه شما مدافعانِ حرمید

زینب خودش از مدافعانِ حرم است.

 

فرهنگ اسلامی: احسنت. شما خودتان هم تا کنون کتابِ شعر آیینی چاپ کردید؟

احمد شهریار: اخیرا به سفارش خانه‌ی پارسی زبانان یک مجموعه شعر آیینی به اسم “پرچمت بالاست” آماده کردم که موضوع بندی شده و تقریبا در مورد هر یکی از معصومین (ع) شعر آورده‌ام. این مجموعه قرار است به زودی چاپ و همزمان در هند و ایران رونمایی بشود که زحمتِ این کار را استاد علیرضا قزوه و

 

فرهنگ اسلامی: چه خوب. ان شاءالله حتما مجموعه خواندنی خواهد بود. خب، از ترجمه گفتیم و از شعر آیینی حرف زدیم، بفرمایید که نقطه عطف این دو را در چه می‌بینید؟

احمد شهریار: همانطور که قبلا عرض کردم خدمت شما، امروز ما نیاز به معرفی دوجانبه فرهنگ داریم؛ یعنی آنچه در کشورهای پاکستان و هند نوشته شده و می‌شود را باید از طریق ترجمه به فارسی زبانان ایران، افغانستان و تاجیکستان معرفی کنیم و آثار شاعران و نویسندگان فارسی را به اردوزبانان معرفی بکنیم. این آثار تنها شامل داستان و رمان نمی‌شود و شعر را، مخصوصا شعر آیینی را هم در بر می‌گیرند. امروز شاعران بسیار قدآور شعر آیینی در ایران هستند مرثیه حداقل سی و پنج شش بیت دارد. بعضی از مرثیه‌هایش بیش از صد و نود بند نیز دارد. شاعر همعصر دیگرِ میر انیس، میرزا دبیر است که وی نیز همینطور مرثیه‌های فراوانی در باره واقعه عاشورا دارد و قبل و بعد از این دو انبوهی از شاعران دیگر نیز هستند که همین راه را ادامه داده‌اند. یکی از ویژگی‌های این شاعران بومی‌سازی کردن واقعه کربلا است که اگر این آثار برای جامعه مذهبی و ادبی ایران به زبان فارسی ترجمه بشود، قطعا برای مخاطبان جالب خواهند بود. امیدوارم با حمایت نهادهای مذهبی این کار نیز انجام بشود، ان شاءالله.

 

فرهنگ اسلامی: ان شاءالله. شما یک شاعر طلبه هستید. تفاوت شعر یک شاعر طلبه با غیر طلبه را در چه می‌بینید؟ و آیا یک شاعر طلبه می‌تواند شعر عاشقانه هم بگوید یا نه؟

احمد شهریار: سؤال بسیار خوبی پرسیدید. بگذارید در اینجا به جای اینکه نظر شخصی خودم را بگویم، نظر دو تن از شاعران صاحبنظر حوزه را خدمت شما عرض بکنم. البته برای اینکه نمی‌دانم خودشان راضی به ذکر اسم‌شان هستند یا خیر، ترجیح می‌دهم اسمشان را نبرم و تنها به نقطه نظراتشان اکتفاء بکنم. یکی از این دو شاعران حوزوی که هر دو در زمینه شعر بسیار موفق عمل کرده‌اند، نظرشان بر این است که یک شاعر طلبه باید شعرش از اشعار شاعران غیر طلبه قابل تشخیص باشد، یعنی مملو از اصطلاحات حوزوی باشد و یک شاعرِ طلبه نباید در حوزه شعر عاشقانه ورود پیدا کند و شاعر دومی نظرش این است که شاعر طلبه هم فردی از 

 

فرهنگ اسلامی: امروز ایران و کل دنیا با ویروس جدیدی به نام کرونا درگیر است. این ویروس چه تأثیری بر فضای شعر و ترجمه گذاشته است؟

احمد شهریار: فضای ترجمه که خیلی تحتِ تأثیر کرونا قرار ندارد، بجز اینکه برخی از کارهای بنده که قرار بود، قبل از شیوع کرونا چاپ و منتشر بشوند، هنوز برای چاپ نرفته است و برخی از کتاب‌ها هم که چاپ شده بودند و قرار بود کپی‌های بنده را برایم ارسال بکنند، بخاطر کرونا هنوز موفق به ارسال آنها نشدند. ولی فضای شعر را بسیار تحتِ تأثیر قطع می‌شد، گاهی بنده نمی‌توانستم واردِ اینستاگرام شده و شعرخوانی انجام بدهم، گاهی کلا فراموش می‌کردم، گاهی میهمان می‌آمد و در شعرخوانی‌های کشورهای پاکستان و هند دعوت شده و شعرخوانی داشته باشم که باید این را از برکاتِ فضای مجازی دانست.

 

فرهنگ اسلامی: بسیار هم عالی. از اینکه باز هم در خدمت شما بودیم، خیلی خوشحالیم. برای

احمد شهریار: خیلی ممنون. من هم برای شما و همکارانِ بزرگوارتانِ آرزوی سلامتی و سربلندی می‌کنم و از اینکه بنده را لایق دانستید، سپاسگزارم. چشم. چند تا از اشعارم را که اخیرا سرودم، خدمت شما تقدیم می‌کنم.

 

 

 

۱

یا امیرالمؤمنین (ع)

 

یک‌عمر در حضورِ نمازِ تو زیستند

آن صبحدم ملائکه خیلی گریستند

 

باور نداشتیم که در سینه قلب‌ها

روزی به احترامِ عزایت بایستند

 

شب‌های بعد، پشتِ درِ مردمِ فقیر

خرما و نان و عشق نبودند و نیستند

 

بر تارکِ چراغ که شمشیر می‌زند؟

ای عشق! دشمنانِ تو از جنسِ چیستند؟

 

بغضِ علی و عشقِ صحابه؟ خودت بگو

این‌ها مگر ابوذر و سلمانِ کیستند؟

 

تو محو در نمازی و خصمِ تو از قفا…

نامردها حریفِ نبردِ تو نیستند

 

تا گفت علی نماز هم…؟ آه، از شنیدنش

آل علی و خیل ملائک گریستند

 

 

۲

نقاشی اشک

 

آه از آن دریا که روزی یادگارِ رودها…

مثلِ صحرا خاک شد در انتظارِ رودها

 

رفت سوی ناکجایی مثلِ اسبِ بی‌سوار

چون به دستِ رودها بود اختیارِ رودها

 

ماهیانِ سرخگون، نقاشیِ اشکِ منند

سال‌ها خون گریه می‌کردم کنارِ رودها

 

گریه‌کردم از تولد تا دمِ مرگم، ولی

با دو جویی کم نگشت از اعتبارِ رودها

 

مُردم و اندازه‌ی یک فرد، راحت شد جهان

یک‌حباب از دوشِ دریا کاست بارِ رودها

 

هرکجا قبل از تماشا یک دو اشکی گریه کن

می‌خلد در پای چشمِ خشک، خارِ رودها

 

بحر هم از هیبتش لرزید برخود موج موج

لشکری از ابر می‌آمد سوارِ رودها

 

 

 

 

۳

باز هم زلفِ تو را در دستِ توفان دیده‌ام

کاش بیدارم کنی، خوابِ پریشان دیده‌ام

 

در جهانِ اهلِ بینش، کودکم یا آینه؟

هر کسی را دیده‌ام با چشمِ حیران دیده‌ام

 

آنقدر از دردِ هجرانِ تو‌ام در اشتباه

آتشِ نمرودم و خود را گلستان دیده‌ام

 

کاروان گم گشت و دیگر منزلی درکار نیست

چون نمی‌بیند به جز ریگِ بیابان، دیده‌ام

 

اینقدر از چاه و زندانت برای من مگو

قصه‌ی یوسف مخوان، من گرگِ باران دیده‌ام

 

 

۴

همیشه  در دلِ ما یادِ رفتگان پیداست

که زخم اگرچه رفو هم شود، نشان پیداست

 

و ردِ پای صدای سکوتِ آینه‌گر

ببین چگونه در آیینه‌ی زمان پیداست!

 

ببین که خاکِ وجودم هنوز ننشسته‌

در این غبار هنوز عکسِ کاروان پیداست

 

در این جهنمِ فرقت نمی‌توان بودن

بهشتِ گمشده‌ی من، نمی‌توان، پیداست

 

نه شهرِ غم، که به ملکِ عدم مرا دیدند

خلاصه هرکه چنین گم شود، چنان پیداست

 

کنارِ برکه نشستیم، ماه بود و شب و…

ولی تو رفتی و… پایانِ داستان پیداست!

 

 

۵

تو ای روزم چه تاریکی، تو ای بختم چه هندویی

شبی؟ خالِ لبی؟ ظلماتِ مویی؟ چشمِ آهویی؟

.

به شهرِ عاشقان خوش آمدی، شهری که درآنجا

کسی از تو نمی‌پرسد: عقابی یا پرستویی؟

.

و زیرِ لب “مبادا گفته باشم: دوستت دارم”

چرا ای گل، چرا ای گل، دهانم را نمی‌بویی

.

هزاران بار در آیینه خود را دیده‌ام، اما

نمی‌دانم چرا تنها تو این سویی و آن سویی؟

.

چرا مردم سراغِ قاتلم را از تو می‌گیرند

تویی که درکنارِ رود داری دست می‌شویی؟

.

نه ابری و نه بارانی، نه کوهی و نه سیلابی

نه دشتی و نه رودی چون به دریا می‌رسی، اویی!

 

 

۶

هنوز زنده و با خاکِ مردگان یکی‌ام

منی که پیر شدم در زمان کودکی‌ام

 

به احترام تو را پای دار خواهد برد

زرنگ باش، به هارون نگو که برمکی‌ام

 

غبار؟ سنگ؟ که هردو؟ بیا تو آیینه باش

تو صادقانه بگو من کی‌ام، بگو نه، کی‌ام

 

هزار تکیه به دیوارِ زندگی بزنم

به تارهای شلِ عنکبوت متکی‌ام

 

به یمنِ یادِ تو ای یارِ مهربان امروز

صبا تر از نفس بوی جوی رودکی‌ام

 

 

 

۷

سیلابِ خونِ دوروبرم را شناختم

ابرِ بهارِ چشمِ ترم را شناختم

 

من با شناختی که ندارم از این جهان

آخر جهانِ پُر‌خطرم را شناختم

 

من باغبانِ خسته و فرتوت، پای دار

چوبِ درختِ بی‌ثمرم را شناختم

 

افتادم از درختِ بلندی به روی خاک

اینگونه زورِ بال و پرم را شناختم

 

تا رفتی و اراده‌ی خود را شناختی

من هم دعای بی‌اثرم را شناختم

 

من با غبارِ قافله‌ها، با همین غبار

پای شکسته در سفرم را شناختم

 

پوشیده بود صورتِ خود را ولی هنوز

در دستِ دشمنم سپرم را شناخت

 

منبع



:: موضوعات مرتبط: تور کیش , تور انتالیا , تور استانبول , تور چین , تور کوش اداسی , تور مالزی , تور قشم , ,
:: برچسب‌ها: شعر , آیینی , شعرا , بزرگ , ناب , شعرخوانی ,
:: بازدید از این مطلب : 404
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 

مصاحبه اختصاصی با حسنا محمد زاده

سایت شاعران پارسی زبان در دومین گفتگوی اختصاصی خود با شاعران، پای صحبت های شاعر جوان و موفق آیینی حسنا محمد زاده نشسته است که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم .

باسلام و خسته نباید و تشکر بابت اینکه وقتتان را برای این گفتگو به ما اختصاص دادید.
1.روزگارتان چگونه می گذرد شاعر!؟کمی از خودتان بگویید متولد چه سالی هستید و چند سال است که وارد فضای ادبیات شدید و از تالیفاتتان بگویید؟
 
با سلام و تشکر از لطف و بزرگواریتان
من متولد دهم مهرماه سال 1361در کاشان هستم.
پدر مرحومم کارمند آموزش و پرورش و هم بود و تشویق‌های پی‌در‌پی او برای خواندن کتاب‌های شعر و نثرادبی
اولین 
شاعری ام به زمان تحصیل در مقطع راهنمایی برمی‌گردد

و در سال 85 برای اولین بارسطح شعرم را 
با شرکت در جشنواره‌های ملی آزمودم و از آن پس جدی تر از قبل به شعر پرداختم اولین مجموعه شعرم  در بهار 89 روانه بازار کتاب شد .
 
آثار انتشار یافته ام عبارت اند از :
1.مجموعه «هنوز قلب قلم درد می کند...برگرد!»، نشر آرام دل و برنده سیزدهمین جایزه کتاب فصل
2.مجموعه « عشق های بی حواس» ،
3. مجموعه رباعی« یک مشت آسمان»، نشر فصل پنجم
 4.مجموعه « خورشید های توأمان »،نشرآرام دل ، برگزیده جایزه کتاب سال قلم زرین
5. مجموعه « سربه 
مهر » ، نشر جمهوری

6.مجموعه «جوهر جان » ، نشر هزاره ققنوس، برگزیده دومین جشنواره کتاب انقلاب
7. مجموعه  «زیر هر واژه آتشفشان است » در دست انشار - نشر سوره مهر
 
 
2.تنهایی هایتان را با که تقسیم می کنید؟
 
با داشتن خانواده ای مهربان و دوستانی زلال کمتر احساس تنهایی می کنم اما دوست دارم ساعت های تنهایی ام را فقط با شعر و کتاب هایم قسمت کنم .
3.با دنیای سیاست نسبتی دارید؟
 
 در ذهن من مفهوم انسان از که احساس می کنم هر چه روز از روز می گذرد بیشتر جایشان را به ضد ارزش ها می دهند.
مسلما کسی که دستی به قلم دارد  نه تنها باید خود دغدغه‌ي مبارزه و آزادي مردم را در دل بپروراند  بلكه باید با قلمش  تمام جامعه را دعوت به توجه به اين مقوله ‌كند . اما نباید از این مهم غافل شد که سیاست زدگی محض آفت بزرگی برای شعر و شاعر است چرا که شعر باید آیینه ی احساسات درونی شاعر هم باشد چه بسا که بسیاری دیگر بتوانند با آن همذات پنداری کنند
بدون شک شاعری که می تواند احساس و عواطفش را به زیبایی در شعر به نمایش در آورد نمي‌تواند  از دردجامعه و دیگر انسان ها برای مثال غزل تب پاییز :
 
اردیبهشتم در تب پاییز گم شد
در برگ 
ریزان های وهم آمیز گم شد
 
هی دانه دانه دانه گل های انارم
در بادهای وحشی و یکریز گم شد
 
تاریخ من با آخرین اسطوره هایش
بین غبار لشکر چنگیز گم شد
 
فریادهای سینه ی مشروطه خواهم
پشت سکوت ممتد تبریز گم شد
 
من ماندم و ماه و شبی یلدایی اما
ابری رسید از راه ماهم نیز گم شد
 
دیوانه ای با کفش های وصله دارش
در کوچه ی عشقی خیال انگیز گم شد
دکتر معتمد نقد زیبایی بر این شعر نوشته اند به گفته ی ایشان :
« گاهی" من" در شعر ، فردی نیست و مانند "من " های نمادین شعر نیما کلی ست و هر فرد مسئولی که تلاش دارد مردم را نسبت به واقعه ای آگاه نماید با این شعر به همذات پنداری و اینهمانی می رسد
شاعر در بیتی  فضای مد نظرش را که ممکن است برای هرکس به گونه ای تأویل شود به واقعه ای تاریخی مثل قیام مردم تبریز ارجاع می دهد
از سوی دیگر نماد انسانی "من"راوی شده برای تأکید بر حضور پاییز و برگریزان در تقابل اردیبهشت و بهار که این تقابل شاعرانه ، عناصربه کار رفته  را از سطح یک نشانه ی دلالت گرایانه و استعاری بالاتر برده است تا نتوان به راحتی مفهوم نهایی را متصور شد و این همان هدفی ست که در کاربرد نماد بخصوص در حوزه ی سمبولیسم اجتماعی مد نظر است و مهمتر این که دیوانه ای با کفش های وصله دار تا چه اندازه  می تواند ذهن ها را به چالش  بکشاند و در هر ذهنی چگونه به تأویل بیانجامد
 
4.ایا شعر در همه حال به سراغتان می آید یا فقط در اوقات دلتنگی؟

 
 نه در همه حال ...مخصوصا در مواقعی که مسأله یا مشکلی به شدت ذهنم را درگیر کرده باشداصلا نمی توانم بنویسم. نوشتن برای من با اولین جرقه ذهنی و جوشش یک بیت شروع می شود که فقط مربوط به مواقع دلتنگی هم نیست گاهی ممکن است در اثر دیدن فیلمی تأثیر گذار باشد یا نشستن پای درد دل دوستی یاخواندن داستان و یا مساله ای که ذهن  جامعه را به خود درگیر کرده است و خیلی موارداتفاقی دیگر که از زاویه های متفاوت مرا به خود مشغول می کنند .
  
5.چقدر علاقه مندی خانواده- پدر و مادر یا همسر و فرزندان- به شعر می تواند اثر مثبت یا منفی بر زندگی شاعرانه یک شاعر بگذارد؟اصلا دخیل هست این مساله؟
 
اگرچه معتقدم در وهله اول پیگیری و تلاش و استعداد نهفته ی یک شاعر و البته میزان مطالعه اش بیشترین تأثیر رابر شعر و زندگی شاعرانه اش دارد اما آنچه که مسلم است و غیر قابل انکار، حمایت های خانواده است. گاهی با خودم فکر می کنم که شاید اگر از همان کودکی پدرم نوشته های مرا جدی نمی گرفت و دنبال نمی کرد و در نوجوانی به شعر های دست و پا شکسته ام بها نمی داد و مادرم مرا به خواندن کتاب های شعر تشویق نمی کرد من هیچ وقت شاعر نمی شدم حتی در همین سال های نه چندان دور ،اگر حمایت های بی دریغ همسرم و آرامش فضای خانه نبود نمی توانستم به راحتی دغدغه های ذهنی ام را به زبان قلم بیاورم .
 
6.داعش و تکفیری بیشتر بغض به گلویتان می آورد یا بی مهری ارباب بی مروت فرهنگ و هنر؟
از منظر من هیچ مساله ای هر اندازه مهم ، برای من که در عرصه ی فرهنگ فعالیت دارم به قول شما بی مهری اربابان فرهنگ و هنر ، و برای بقیه دیدن بی مهری در هر زمینه ی دیگری  نمی تواند به اندازه جنایت های وحشیانه داعش و تکفیری درد آور باشد چرا که این ها قلب انسانیت را به درد آورده اند .
 
 
7.مثل اغلب ماها به دنیای مجازی گراییده و در آن مستحیل شده اید یا نه ؛ هنوز هم کتاب می خوانید و با کتاب رفیقید؟
 
در دنیای مجازی هم گاهی حضور دارم اما تمام تلاشم بر این است که فقط به عنوان یک دنیای مجازی به آن بنگرم نه بیشتر... متاسفانه دیده می شود که خیلی ها چنان دلبسته و وابسته ی همین دنیای مجازی شده اند که در آن زندگی می کنند و این اصلا خوب نیست ؛
در مورد سؤال دومتان : فقط می توانم بگویم که کتاب، بخشی جدانشدنی از زندگی من است وروزی که در آن حتی برای ساعتی مطالعه نکرده باشم برایم روز زیبایی نیست .
 
8.از سرودن به یک منوال خسته نشده اید؟
 
من معتقدم به یک منوال و پی در پی سرودن  نه تنها ذهن را خسته می کند و باید مدتی به آن استراحت داد بلکه می تواند از قدرت و توان نفوذ شعر هم بکاهد و آن را ضعیف کند .
من هم سعی می کنم سرودن برایم به یک منوال نباشد. حال و هوایم را با پرداختن به مضامین گوناگون و طبع آزمایی در قالب های مختلف شعری عوض می کنم . مثلا چون قالب اکثر سروده هایم غزل است گاهی به رباعی می پردازم که مجموعه " یک مشت آسمان " هم در همین قالب سروده شده است . گاهی قصیده و مثنوی  ...و اخیرا هم ترانه .
 
9.چه تغییر و تحولی در خود و آثارتان داده اید یا می خواهید بدهید
 
تمام تلاشم بر این است که در حوزه ی معنا  از پنجره ای بازتر و با زاویه ی دیدی متفاوت به دنیا بنگرم
ودر آثارم به حقیقت های فراموش شده بهای بیشتری بدهم .
 

 10 .به شما خبرمی دهند که برنده ی یک جایزه ی کلان و گران قدر ادبی شده اید و میلیونها تومان پول به حسابتان خواهد آمد ؛واکنش و اقدام صادقانه تان چگونه خواهد بود؟..
در حال حاضر بیشترین دغدغه ی ذهنی ام را کودکان کار به خود اختصاص داده اند شاید با چنین جایزه ی کلانی به گونه ای سرمایه گذاری می کردم که سودش کودکان کار را لااقل در زادگاه خودم بی نیاز کند  .
11.از چه کسی انتقاد دارید؟چه کسی را می خواهید نصیحت کنید؟
 
اغراق نکرده ام اگر بگویم بیشترین ضربه ها را از دروغ و تزویر خورده ام چرا که مستقما قلب و روح آدم را نشانه می گیرند
چه بسا کسانی که در ظاهر صمیمی و مهربان به نظر می رسند و در لباس دوست جلوه گری می کنند اما در خفا از فرو کردن هیچ خنجری به پشتت دریغ نمی کنند ...و دروغ که همیشه همه چیز را خراب می کند.
در جایگاه نصیحت کردن نیستم اما آرزو دارم از پشت نقاب ها بیرون بیاییم وخود واقعی مان باشیم  .  
 
12.برای شاعر چه سایه ای از سایه ی مرگ سنگین تراست؟
فراموشی
 
13.می گویند مسئولیت -بخصوص اجرایی اش-برای شاعر سمّ مهلک است؛ درست است؟
 مسئولیت های اجرایی را کمتر پذیرفته ام شاید همین نپذیرفتن هم  به این دلیل بوده که اغلب شاهد بوده ام دوستانی که وارد مباحث اجرایی شده اند روز به روز بیشتر از فضای شعر و آرامش ذهنی شان فاصله گرفته اند و کمتر سروده اند. پس می توان گفت که در مواردی ، سم مهلک بودن مسئولیت های اجرایی برای ذوق شاعر تشبیه اغراق آمیزی هم نیست .
 
14.اگر در عالم خیال در جزیره ای پر از شاعر شاه شاعران بشوید چه سیاستهایی اعمال می کنید؟
 
شاید اولین سیاستم این بود که شاعران واقعی را مشخص می کردم تا بقیه از وقتشان به گونه ای بهترو یا پرداختن به هنرهای دیگر بهره ببرند ودیگر اینکه کاری کنم که لازم نباشد هر کس برای  خواندن چند شعر خوب ، چند صد کتاب را  زیر و رو کند ودر نهایت دست خالی برگردد و فضایی فراهم می کردم تا تمام شاعران با فراغ بال به نوشتن بپردازند و نیاز نباشند برای دغدغه های معیشتی شان  از دنیای شعر فاصله بگیرند.
.
15.کودک درونتان به پیرسالی رسیده یا هنوز طفل بازیگوشی است؟
شاید هنوز به پیرسالی نرسیده باشد اما دیگر  دوران بازیگوشی اش  تمام شده چنانکه می توانم حس کنم دیگر آن جنب و جوش و شیطنت های سابق را ندارد .
 
16.در نهایت یک آرزوی قشنگ برای شعر و شاعران کنید و اگر حرفی باقی مانده است بفرمایید.
 
برای شعر آرزو می کنم که به جایگاه واقعی اش برسد و انگونه که قابلیت دارد به آن بها داده شود
و برای روح پاک و لطیف شاعران اینکه هیچگاه رنجیده نشود 
و برای چشم هایشان دیدن زیباترین افق های زندگی را در دنیایی بدون ظلم و نفاق و جدایی از خدا خواهانم .

 

منبع



:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور استانبول , تور ارمنستان , تور کوش اداسی , تور مالزی , تور قشم , تور تایلند , ,
:: برچسب‌ها: مصاحبه , ایمان , شعر , شاعره , آسمان , خبر , اخبار ,
:: بازدید از این مطلب : 371
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 

اعمال محدودیت‌های یک هفته‌ای در کیش/ تعطیلی جُنگ‌ها، همایش‌ها و کشتی‌های تفریحی

اعمال محدودیت‌های یک هفته‌ای در کیش/ تعطیلی جُنگ‌ها، همایش‌ها و کشتی‌های تفریحی

برخی از محدودیت‌های اعمال شده برای کنترل بیماری کرونا در جزیره کیش، از شنبه ۱۴ تیر به مدت یک هفته قابل اجرا است و بر این اساس تمام جُنگ‌ها، گردهمایی‌ها، همایش‌ها و کشتی‌های تفریحی به مدت یک هفته اجازه فعالیت ندارند.

محمدرضا رضانیا رئیس مرکز توسعه سلامت و سخنگوی شورای سلامت کیش از محدودیت های اعمال شده برای کنترل بیماری در جزیره کیش به مدت یک هفته خبر داد و گفت: با دستور غلامحسین مظفری رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش و رئیس شورای سلامت کیش برخی از محدودیت های اعمال شده برای تور کیش هتل شایان کنترل بیماری در کیش از شنبه ۱۴ تیر به مدت یک هفته قابل اجرا است.

محمدرضا رضانیا بابیان این که تمام ادارات، نهادها، سازمان ها، موسسات مالی و بیمه ای، شرکت ها و دوایر دولتی موظف به کاهش فعالیت نیروهای خود هستند اظهار داشت: تمام دستگاه های  مستقر در جزیره کیش مکلف هستند از شنبه ۱۴ تیر به مدت یک هفته با ۵۰ درصد نیرو ها به فعالیت خود ادامه دهند.

رضانیا در خصوص فعالیت افراد شاغل که دارای بیماری زمینه ای هستند گفت: تمام شاغلین گروه های حساس که دارای بیماری زمینه ای هستند و زنان باردار باید از شنبه به صورت دور کاری فعالیت کنند.

وی در خصوص اعمال محدودیت فعالیت های تمام مراکز پذیرایی، بازارها و اصناف خاطر نشان کرد: تمام بازار ها و اصناف به جز اصناف تامین کننده ارزاق عمومی تا ساعت ۲۲:۳۰ مجاز به فعالیت هستند بهترین تور کیشو مراکز پذیرایی و رستوران ها و کافی شاپ ها نیز تا ساعت ۲۴ می توانند به مشتریان خدمات ارائه دهند.

رضانیا در پایان افزود: تمام جنگ ها، گرد همایی ها، همایش ها و کشتی های تفریحی به مدت یک هفته اجازه فعالیت ندارند و در صورت مشاهده با متخلفین برخورد قانونی خواهد شد.

 

اعمال محدودیت‌های یک هفته‌ای در کیش/ تعطیلی جُنگ‌ها، همایش‌ها و کشتی‌های تفریحی

 


:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور استانبول , تور ارمنستان , تور مالزی , تور قشم , تور تایلند , ,
:: برچسب‌ها: کیش , اخبارکیش , خبرهای کیش , خبر , مصاحبه , گردشگری ,
:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 

صحبت‌های جنجالی پیشکسوت فوتبال کیش؛

رئیس هیئت برکنار شده اما لابی‌گرها اجازه خروج نمی‌دهند/ به‌خاطر تولد فینال ساحلی ۲ هفته به تأخیر افتاد/ فکر می‌کردیم زیر نظر تهران برویم بهتر است اما بدتر شد

گفتگوی اختصاصی سایت فوتبال جزیره با آقای سید حسین اوجی پیشکسوت فوتبال کیش را در ادامه می‌خوانید:

  • ابتدا خودتان را برای مخاطبان معرفی کنید و بگویی از چه سالی به کیش آمدید؟

سال ۱۳۷۴ به‌مدت ۱۱ سال ریاست اداره آتش نشانی جزیره کیش را بر عهده داشتم و از همان زمان به جزیره آمدم، به همین دلیل به جزیره کیش منتقل شدم، بعد از آن در شرکت‌های هلیکوپتری کار می‌کردم. در حال حاضر کار خاصی ندارم و در یکی از مجتمع‌های مسکونی کیش مدیریت می‌کنم، در صدد آن هستیم که یک تیم فوتبال برای مجتمع تشکیل دهیم.

در دوران حضورم در آنش نشانی، از آنجایی که آتش نشانان باید بدنی ورزیده داشته باشند و ورزشکار باشند توانستیم تیم آتش‌نشانی کیش را تشکیل دهیم، در آن زمان جزیره از تور کیش امکانات ورزشی خوبی بهره‌مند نبود مثلا زمین فوتبال خاکی بود، برای بازی‌ها از داوران خارج از جزیره دعوت می‌شد، امکانات پزشکی در کنار زمین بازی برای ورزشکاران نبود.

آتش نشانی خدماتی مثل در اختیار قرار دادن کیش آمبولانس در هنگام بازی و ارائه خدمات پزشکی در کنار زمین و … را به هیئت فوتبال کیش ارائه داد و همین مسائل باعث شد که در کنار هیئت فوتبال قرار گیرم.

  • از زمانی که در تیم فوتبال آتش نشانی و کامران کیش بودید بگویید؟

بیشتر بچه‌های آتش نشانی در آن زمان در تیم شرکت خدمات کیش بازی می‌کردند، تیم شرکت خدمات یک تیم استخوان دار و قوی بود، آتش نشانان نیز تیم فوتسال را تشکیل داده بودیم و در جام رمضان همیشه مقام‌های اولی و یا دومی از آن ما بود.

در جام رمضان با تیم ارم کیش که یک تیم عالی بود و بازیکنان سرشناسی همچون وحید شمسایی را داشت بازی کردیم و ما تنها تیمی بودیم که توانستیم جلوی این تیم مقاومت کنیم و کمترین گل خورده را داشتیم و در نهایت مقام دوم را کسب کردیم.

مسئولیت سرپرستی تیم کامران کیش بر عهده من بوده، این تیم بازیکنان خیلی خوبی داشت و در جام رمضان اول شد، آقای پازوکی هم مربی تیم بود، در آن زمان تیم خوبی داشتیم.

  • سرپرست چه نقشی در یک تیم فوتبال دارد؟

سرپرست در واقع پدر تیم است و تیم را آماده می‌کند، از شرایط روحی گرفته تا خدمات، و حمایت کامل را از بازیکنان به‌عمل می‌آورد، سرپرست اگر بازیکن خوبی ببیند به سرمربی نیز پیشنهاد می‌دهد، علاوه بر تیم‌های آتش نشانی و کامران کیش سرپرست تیم‌های دیگر از جمله تیم پیشکسوتان بودم.

  • در هیئت فوتبال کیش هم سابقه فعالیت داشته‌اید؟

با توجه به شرایط کاری که در آن حضور داشتم دوستان محبت کردند و سال ۱۳۸۰ اولین حکم را برای کمیته اجرایی به بنده دادند و چند سال بعد نیز مسئولیت کمیته انضباطی به من سپرده شد. در آن زمان آقای خسروانی رئیس هیئت فوتبال بود و آقای ارزانی دبیرهیئت فوتبال بودند و شرایط خیلی خوبی بود.

تیم فوتبال کیش زیر مجموعه استان هرمزگان بود و نرخ تور کیش استقلالی از خود نداشت، بهترین شرایط در همان زمان بود، نه فدراسیون تهران و نه هیئت فوتبال بندرعباس هیچ جا کاری به ما نداشتند.

در آن زمان مجموعه المپیک وجود خارجی نداشت و زحمت فراوان برای درست شدن آن کشیده شد اما اکنون فوتبال جزیره کیش شرایط خوبی ندارد.

  • چرا از فوتبال هیئت فوتبال کیش جدا شدید؟

من از سال ۱۳۸۰ در هیئت فوتبال کیش بودم آن زمان مستقل نبود و شرایط خوبی بود، اما دوستان شرایطی را به وجود آوردند که هیئت فوتبال بلیط کیش تهران و موسسه کیش مستقل شد و زیر نظر فدراسیون تهران رفت، دارای صندلی و حق رای شد و از آن زمان به بعد فوتبال کیش رو به افول رفت، کم کم دوستان آقای خسروانی و ارزانی نیز از مجموعه جدا شدند و کسانی جایگزین شدند که بیشتر به فدراسیون وصل بودند و به نوعی فقط می‌خواستند از امکانات فدراسیون استفاده کنند.

همین باعث شد که فوتبال کیش رها شود و من به همین دلیل خودم را از هیئت فوتبال کیش جدا کردم،  فوتبالی‌های کیش با آن همه استعداد نابود شدند.

قبل از اینکه به تهران متصل شویم فوتبال کیش تورهای لحظه آخری کیش حرفی برای گفتن داشت دارای لیگ و دسته بود، ۱۱ تیم در لیگ فوتبال کیش بازی می‌کردند، مربیان خوب و تیم‌های خوب داشتیم از جمله آقای حاج رضایی، آقای نظری و آقای معینی بودند.

کلاس‌های داوری آقای نظری برگزار می‌شد و همه بدون هیچ چشم داشتی درگیر بودند و کار می‌کردند اما از وقتی که به فدراسیون متصل شدیم همه چیز سقوط کرد.

  • چه چیزی باعث شد فوتبال کیش مستقل گردد و به فدراسیون تهران وصل شود؟

در آن زمان همه فکر می کردند اگر به فدراسیون متصل شویم شرایط بهتر می شود اما در واقع فدراسیون است که به ما احتیاج دارد نه ما به فدراسیون، فدراسیون می‌تواند از امکانات ما بهره‌مند شود.

مدیرعامل موسسه ورزش و هیئت فوتبال بود که دوست داشتند به تهران وصل شوند و مستقل شوند و این پتانسیل بالا باید جایگاهی می‌داشت، اتفاق خوبی بود اما خب دوستان به بیراهه رفتند و نتوانستند کاری کنند و اگر کسی اعتراضی داشت با

لیگ کیش که ۱۱ تیم داشت به چهار تیم رسید و با چهار تیم لیگ برگزار شد، افرادی که بعد آمدند وضعیت خیلی بدتر شد، مشخص نبود این افراد را چه کسانی انتخاب می کنند چرا باید رئیس هیئت بومی نباشد و از خارج کیش تعیین گردد.

اوج فوتبال کیش دهه ۸۰ بود در آن زمان خیلی ارتقا پیدا کردیم و کیش تیم های زیادی داشت ولی اکنون نامی از این تیم ها نیست.

جزیره کیش با توجه به اقلیم خوبی که دارد زمینه نرخ ویژه تور کیش فوتبال ساحلی در آن بسیار است مثل دیگر شهرها نیست که برای بازی شن و ماسه تهیه کنند ، تور کیش هتل سیمرغ شرایط و امکانات خوبی داریم اما از آن استفاده نمی شود.

در سال گذشته فوتبال ساحلی بین تیم های داخلی جزیره کیش برگزار شد اما رئیس هیئت به دلیل نبودن در زمان بازی‌ها در جزیره بازی فینال را برای ۲ هفته بعد تعیین کرد که از شور و هیجان بازی‌ها کاسته شد.

در روز فینال، در مراسم اهدای جوایز رئیس هیئت دلیل دیر برگزار شدن مسابقه را تولد خود مشخص کند که درست پرواز شیراز به کیش همزمان با این روز باشد این یعنی خود نشان دادند.

وقتی رئیس هیئت فوتبال نباشد هیچ نظارتی نیست، نظارت بر کلاس‌های فوتبال، برنامه ریزی بازی‌ها و… وجود ندارد، وقتی در جزیره نباشد بر هیچ چیزی نظارتی ندارد.

موسسه ورزش با پتاسیل‌هایی که دارد از خود یک تیم و یک مدرسه فوتبال ندارد و همه چیز بدون نظارت خصوصی سازی شده است.

موسسه باید تیم تشکیل بدهد که بیرون از کیش بازی کند کیش به‌عنوان یک برند مطرح گردد.

کلاس‌های فوتبال تشکیل می‌شود مربی‌هایی که هیچ دوره مربیگری ندیده‌اند و هنوز در لیگ بازی می‌کند به بچه‌ها آموزش می‌دهند این آسیب می‌زند وقتی می‌گوییم باید نظارت باشد یعنی اینکه بدانیم چه کسانی سرپرست هستند ، به بچه‌ها آموزش می‌دهند و چه مدرکی دارند.

  • آقای اوجی به نظر شما در راس هیئت فوتبال کیش چه کسانی باید باشند؟

قبلا هم گفتم ما نیاز نداریم به فدراسیون وصل باشیمنرخ تور کیش بلکه فدراسیون است که نیاز به ما دارد و باید به ما متصل باشد، ما در گذشته نزدیک تیم های بزرگ مثل استقلال و پرسپولیس و … در کیش اردو می زدند و استیل آذین با آن همه مهره با افتخارش در مقابل تیم کیش بازی کرد، کیش بازیکن و مربی خوب دارد به نظر من اگر فرد بومی انتخاب شود بهتر است که هم شناخت دارد و هم در جزیره زندگی می‌کند و نظارت بر همه امور دارد‌.

چند وقت پیش جناب آقای مظفری برای امضا تفاهم نامه همکاری به فدراسیون تهران رفته بودند و جالب توجه است که رئیس هیئت فوتبال کیش همراه آنان نبوده است، چون این شخص حضور ندارد و کاری نمی‌کند.

  • چه کسی رئیس هیئت فوتبال را انتخاب می کند؟

رئیس هیئت فوتبال پیشنهاد منطقه آزاد است و فدراسیون آن را تعیین می کند، جالب اینجاست که آنقدر لابی‌گری هست که رئیس هیئت فوتبال کیش توسط دکتر

  • آیا منطقه آزاد و موسسه ورزش در فوتبال کیش موثر است؟

بله موثر است، آنها صاحب نظران فوتبال کیش هستند و پیگیر مسائل، دخالت و نظر دارند از جناب مظفری خواهش می‌کنم به جمع بندی این موضوع نیز بپردازند و تکلیف این قضیه مشخص کنند.

  • آیا از پتانسیل انسانی و افراد توانمند در فوتبال کیش استفاده می شود؟

استفاده نمی‌شود، ببینید در طول یک سال گذشته چقدر کمیته‌ها و مسئولین آن عوض شدند از بین آنها چند نفر فوتبالی بودند و هستند.

مسئولین دنبال کانال‌هایی هستند که قدرت داشته باشند و حکم بدهند و روزی برایشان فایده‌ای داشته باشد، اینها همه لابی‌گری را نشان می‌دهد.

  • اگر خودتان رئیس هیئت فوتبال کیش شوید چه می کنید؟

اول از همه یک فراخوان می‌دهم و افراد صاحب نظر را دور هم جمع می‌کنم و اتاق فکر تشکیل می‌دهم، از دوستان قدیمی و صاحب‌نظران از همه نظرات استفاده می‌کنیم. کاری که اکنون نمی‌شود و مشکل فوتبال کیش را نمی‌دانند، باید از افراد قدیمی و صاحب نظر استفاده شود تا مشکل فوتبال کیش شناسایی شود.

  • از ۱ تا ۱۰۰ به عملکرد فوتبال کیش چه عددی می دهید؟

به نظر من شاید ۱۰ هم ندهم متاسفانه فوتبال کیش قابل نمره دادن نیست و رو به افول است.

  • آرزوی شما برای فوتبال کیش چیست؟

آرزوی من این است که به دهه هشتاد برگردیم ، چون در آن زمان نقطه اوج فوتبال کیش بود.

  • به عنوان حرف پایانی اگر سخنی است بگویید ؟

اگر تندی کردیم ببخشید عذرخواهی می کنم من تنها ناراحتیم تیم فوتبال کیش است، فوتبالی که عالی بود و اکنون خراب شده باید فکری برای فوتبالی کیش کنیم و تغییر و تحول لازم را انجام دهید.

رئیس هیئت برکنار شده اما لابی‌گرها اجازه خروج نمی‌دهند/ به‌خاطر تولد فینال ساحلی ۲ هفته به تأخیر افتاد/ فکر می‌کردیم زیر نظر تهران برویم بهتر است اما بدتر شد

 



:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور استانبول , تور ارمنستان , تور مالزی , تور قشم , ,
:: برچسب‌ها: فوتبال , فوتبال کیش , کیش , اخبار , خبر , خبرفوتبال , ورزشی , گردش , گردشگری , اخبار گردشگری ,
:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 

صحبت‌های جنجالی پیشکسوت فوتبال کیش؛

رئیس هیئت برکنار شده اما لابی‌گرها اجازه خروج نمی‌دهند/ به‌خاطر تولد فینال ساحلی ۲ هفته به تأخیر افتاد/ فکر می‌کردیم زیر نظر تهران برویم بهتر است اما بدتر شد

گفتگوی اختصاصی سایت فوتبال جزیره با آقای سید حسین اوجی پیشکسوت فوتبال کیش را در ادامه می‌خوانید:

  • ابتدا خودتان را برای مخاطبان معرفی کنید و بگویی از چه سالی به کیش آمدید؟

سال ۱۳۷۴ به‌مدت ۱۱ سال ریاست اداره آتش نشانی جزیره کیش را بر عهده داشتم و از همان زمان به جزیره آمدم، به همین دلیل به جزیره کیش منتقل شدم، بعد از آن در شرکت‌های هلیکوپتری کار می‌کردم. در حال حاضر کار خاصی ندارم و در یکی از مجتمع‌های مسکونی کیش مدیریت می‌کنم، در صدد آن هستیم که یک تیم فوتبال برای مجتمع تشکیل دهیم.

در دوران حضورم در آنش نشانی، از آنجایی که آتش نشانان باید بدنی ورزیده داشته باشند و ورزشکار باشند توانستیم تیم آتش‌نشانی کیش را تشکیل دهیم، در آن زمان جزیره از تور کیش امکانات ورزشی خوبی بهره‌مند نبود مثلا زمین فوتبال خاکی بود، برای بازی‌ها از داوران خارج از جزیره دعوت می‌شد، امکانات پزشکی در کنار زمین بازی برای ورزشکاران نبود.

آتش نشانی خدماتی مثل در اختیار قرار دادن کیش آمبولانس در هنگام بازی و ارائه خدمات پزشکی در کنار زمین و … را به هیئت فوتبال کیش ارائه داد و همین مسائل باعث شد که در کنار هیئت فوتبال قرار گیرم.

  • از زمانی که در تیم فوتبال آتش نشانی و کامران کیش بودید بگویید؟

بیشتر بچه‌های آتش نشانی در آن زمان در تیم شرکت خدمات کیش بازی می‌کردند، تیم شرکت خدمات یک تیم استخوان دار و قوی بود، آتش نشانان نیز تیم فوتسال را تشکیل داده بودیم و در جام رمضان همیشه مقام‌های اولی و یا دومی از آن ما بود.

در جام رمضان با تیم ارم کیش که یک تیم عالی بود و بازیکنان سرشناسی همچون وحید شمسایی را داشت بازی کردیم و ما تنها تیمی بودیم که توانستیم جلوی این تیم مقاومت کنیم و کمترین گل خورده را داشتیم و در نهایت مقام دوم را کسب کردیم.

مسئولیت سرپرستی تیم کامران کیش بر عهده من بوده، این تیم بازیکنان خیلی خوبی داشت و در جام رمضان اول شد، آقای پازوکی هم مربی تیم بود، در آن زمان تیم خوبی داشتیم.

  • سرپرست چه نقشی در یک تیم فوتبال دارد؟

سرپرست در واقع پدر تیم است و تیم را آماده می‌کند، از شرایط روحی گرفته تا خدمات، و حمایت کامل را از بازیکنان به‌عمل می‌آورد، سرپرست اگر بازیکن خوبی ببیند به سرمربی نیز پیشنهاد می‌دهد، علاوه بر تیم‌های آتش نشانی و کامران کیش سرپرست تیم‌های دیگر از جمله تیم پیشکسوتان بودم.

  • در هیئت فوتبال کیش هم سابقه فعالیت داشته‌اید؟

با توجه به شرایط کاری که در آن حضور داشتم دوستان محبت کردند و سال ۱۳۸۰ اولین حکم را برای کمیته اجرایی به بنده دادند و چند سال بعد نیز مسئولیت کمیته انضباطی به من سپرده شد. در آن زمان آقای خسروانی رئیس هیئت فوتبال بود و آقای ارزانی دبیرهیئت فوتبال بودند و شرایط خیلی خوبی بود.

تیم فوتبال کیش زیر مجموعه استان هرمزگان بود و نرخ تور کیش استقلالی از خود نداشت، بهترین شرایط در همان زمان بود، نه فدراسیون تهران و نه هیئت فوتبال بندرعباس هیچ جا کاری به ما نداشتند.

در آن زمان مجموعه المپیک وجود خارجی نداشت و زحمت فراوان برای درست شدن آن کشیده شد اما اکنون فوتبال جزیره کیش شرایط خوبی ندارد.

  • چرا از فوتبال هیئت فوتبال کیش جدا شدید؟

من از سال ۱۳۸۰ در هیئت فوتبال کیش بودم آن زمان مستقل نبود و شرایط خوبی بود، اما دوستان شرایطی را به وجود آوردند که هیئت فوتبال بلیط کیش تهران و موسسه کیش مستقل شد و زیر نظر فدراسیون تهران رفت، دارای صندلی و حق رای شد و از آن زمان به بعد فوتبال کیش رو به افول رفت، کم کم دوستان آقای خسروانی و ارزانی نیز از مجموعه جدا شدند و کسانی جایگزین شدند که بیشتر به فدراسیون وصل بودند و به نوعی فقط می‌خواستند از امکانات فدراسیون استفاده کنند.

همین باعث شد که فوتبال کیش رها شود و من به همین دلیل خودم را از هیئت فوتبال کیش جدا کردم،  فوتبالی‌های کیش با آن همه استعداد نابود شدند.

قبل از اینکه به تهران متصل شویم فوتبال کیش تورهای لحظه آخری کیش حرفی برای گفتن داشت دارای لیگ و دسته بود، ۱۱ تیم در لیگ فوتبال کیش بازی می‌کردند، مربیان خوب و تیم‌های خوب داشتیم از جمله آقای حاج رضایی، آقای نظری و آقای معینی بودند.

کلاس‌های داوری آقای نظری برگزار می‌شد و همه بدون هیچ چشم داشتی درگیر بودند و کار می‌کردند اما از وقتی که به فدراسیون متصل شدیم همه چیز سقوط کرد.

  • چه چیزی باعث شد فوتبال کیش مستقل گردد و به فدراسیون تهران وصل شود؟

در آن زمان همه فکر می کردند اگر به فدراسیون متصل شویم شرایط بهتر می شود اما در واقع فدراسیون است که به ما احتیاج دارد نه ما به فدراسیون، فدراسیون می‌تواند از امکانات ما بهره‌مند شود.

مدیرعامل موسسه ورزش و هیئت فوتبال بود که دوست داشتند به تهران وصل شوند و مستقل شوند و این پتانسیل بالا باید جایگاهی می‌داشت، اتفاق خوبی بود اما خب دوستان به بیراهه رفتند و نتوانستند کاری کنند و اگر کسی اعتراضی داشت با

لیگ کیش که ۱۱ تیم داشت به چهار تیم رسید و با چهار تیم لیگ برگزار شد، افرادی که بعد آمدند وضعیت خیلی بدتر شد، مشخص نبود این افراد را چه کسانی انتخاب می کنند چرا باید رئیس هیئت بومی نباشد و از خارج کیش تعیین گردد.

اوج فوتبال کیش دهه ۸۰ بود در آن زمان خیلی ارتقا پیدا کردیم و کیش تیم های زیادی داشت ولی اکنون نامی از این تیم ها نیست.

جزیره کیش با توجه به اقلیم خوبی که دارد زمینه نرخ ویژه تور کیش فوتبال ساحلی در آن بسیار است مثل دیگر شهرها نیست که برای بازی شن و ماسه تهیه کنند ، تور کیش هتل سیمرغ شرایط و امکانات خوبی داریم اما از آن استفاده نمی شود.

در سال گذشته فوتبال ساحلی بین تیم های داخلی جزیره کیش برگزار شد اما رئیس هیئت به دلیل نبودن در زمان بازی‌ها در جزیره بازی فینال را برای ۲ هفته بعد تعیین کرد که از شور و هیجان بازی‌ها کاسته شد.

در روز فینال، در مراسم اهدای جوایز رئیس هیئت دلیل دیر برگزار شدن مسابقه را تولد خود مشخص کند که درست پرواز شیراز به کیش همزمان با این روز باشد این یعنی خود نشان دادند.

وقتی رئیس هیئت فوتبال نباشد هیچ نظارتی نیست، نظارت بر کلاس‌های فوتبال، برنامه ریزی بازی‌ها و… وجود ندارد، وقتی در جزیره نباشد بر هیچ چیزی نظارتی ندارد.

موسسه ورزش با پتاسیل‌هایی که دارد از خود یک تیم و یک مدرسه فوتبال ندارد و همه چیز بدون نظارت خصوصی سازی شده است.

موسسه باید تیم تشکیل بدهد که بیرون از کیش بازی کند کیش به‌عنوان یک برند مطرح گردد.

کلاس‌های فوتبال تشکیل می‌شود مربی‌هایی که هیچ دوره مربیگری ندیده‌اند و هنوز در لیگ بازی می‌کند به بچه‌ها آموزش می‌دهند این آسیب می‌زند وقتی می‌گوییم باید نظارت باشد یعنی اینکه بدانیم چه کسانی سرپرست هستند ، به بچه‌ها آموزش می‌دهند و چه مدرکی دارند.

  • آقای اوجی به نظر شما در راس هیئت فوتبال کیش چه کسانی باید باشند؟

قبلا هم گفتم ما نیاز نداریم به فدراسیون وصل باشیمنرخ تور کیش بلکه فدراسیون است که نیاز به ما دارد و باید به ما متصل باشد، ما در گذشته نزدیک تیم های بزرگ مثل استقلال و پرسپولیس و … در کیش اردو می زدند و استیل آذین با آن همه مهره با افتخارش در مقابل تیم کیش بازی کرد، کیش بازیکن و مربی خوب دارد به نظر من اگر فرد بومی انتخاب شود بهتر است که هم شناخت دارد و هم در جزیره زندگی می‌کند و نظارت بر همه امور دارد‌.

چند وقت پیش جناب آقای مظفری برای امضا تفاهم نامه همکاری به فدراسیون تهران رفته بودند و جالب توجه است که رئیس هیئت فوتبال کیش همراه آنان نبوده است، چون این شخص حضور ندارد و کاری نمی‌کند.

  • چه کسی رئیس هیئت فوتبال را انتخاب می کند؟

رئیس هیئت فوتبال پیشنهاد منطقه آزاد است و فدراسیون آن را تعیین می کند، جالب اینجاست که آنقدر لابی‌گری هست که رئیس هیئت فوتبال کیش توسط دکتر

  • آیا منطقه آزاد و موسسه ورزش در فوتبال کیش موثر است؟

بله موثر است، آنها صاحب نظران فوتبال کیش هستند و پیگیر مسائل، دخالت و نظر دارند از جناب مظفری خواهش می‌کنم به جمع بندی این موضوع نیز بپردازند و تکلیف این قضیه مشخص کنند.

  • آیا از پتانسیل انسانی و افراد توانمند در فوتبال کیش استفاده می شود؟

استفاده نمی‌شود، ببینید در طول یک سال گذشته چقدر کمیته‌ها و مسئولین آن عوض شدند از بین آنها چند نفر فوتبالی بودند و هستند.

مسئولین دنبال کانال‌هایی هستند که قدرت داشته باشند و حکم بدهند و روزی برایشان فایده‌ای داشته باشد، اینها همه لابی‌گری را نشان می‌دهد.

  • اگر خودتان رئیس هیئت فوتبال کیش شوید چه می کنید؟

اول از همه یک فراخوان می‌دهم و افراد صاحب نظر را دور هم جمع می‌کنم و اتاق فکر تشکیل می‌دهم، از دوستان قدیمی و صاحب‌نظران از همه نظرات استفاده می‌کنیم. کاری که اکنون نمی‌شود و مشکل فوتبال کیش را نمی‌دانند، باید از افراد قدیمی و صاحب نظر استفاده شود تا مشکل فوتبال کیش شناسایی شود.

  • از ۱ تا ۱۰۰ به عملکرد فوتبال کیش چه عددی می دهید؟

به نظر من شاید ۱۰ هم ندهم متاسفانه فوتبال کیش قابل نمره دادن نیست و رو به افول است.

  • آرزوی شما برای فوتبال کیش چیست؟

آرزوی من این است که به دهه هشتاد برگردیم ، چون در آن زمان نقطه اوج فوتبال کیش بود.

  • به عنوان حرف پایانی اگر سخنی است بگویید ؟

اگر تندی کردیم ببخشید عذرخواهی می کنم من تنها ناراحتیم تیم فوتبال کیش است، فوتبالی که عالی بود و اکنون خراب شده باید فکری برای فوتبالی کیش کنیم و تغییر و تحول لازم را انجام دهید.

رئیس هیئت برکنار شده اما لابی‌گرها اجازه خروج نمی‌دهند/ به‌خاطر تولد فینال ساحلی ۲ هفته به تأخیر افتاد/ فکر می‌کردیم زیر نظر تهران برویم بهتر است اما بدتر شد

 



:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور استانبول , تور ارمنستان , تور مالزی , تور قشم , ,
:: برچسب‌ها: فوتبال , فوتبال کیش , کیش , اخبار , خبر , خبرفوتبال , ورزشی , گردش , گردشگری , اخبار گردشگری ,
:: بازدید از این مطلب : 321
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 

اعظم سعادتمند: غزل زبان فطرت من است

 

اشاره: اعظم سعادتمند متولد قم و اهل قم و ساکن شهر قم است. او تحصیلات را دوره دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک طی کرده و در، دانشگاه دوره کارشناسی فیزیک خوانده است و سپس به خاطر علاقه‌ای که به ادبیات عرفانی داشت، در رشته تصوف و عرفان اسلامی تحصیل کرد و موفق به کسب درجه کارشناسی ارشد در تصوف و عرفان اسلامی شد. او سال‌ها است که که دبیر آموزش و پرورش است در شهر قم زندگی می کند.

 

فرهنگِ اسلامی: شما هم در فیزیک و هم در عرفان تحصیل و تحقیق کرده اید

اعظم سعادتمند: در مورد علاقه به شعر باید عرض کنم که ما بطور خانوادگی به ادبیات علاقه داشته ایم. پدرم خیلی علاقه داشتند به ادبیات. ما از بچگی کتاب شاهنامه و رباعیات خیام را در خانه‌مان داشتیم. همیشه شعرهای شعر ای پارسی گوی را می‌خواندم. همیشه با شعر سروکار ما وشعر هست. خواهرها و برادرها هم همینطور هستند. ما همه به شدت به ادبیات علی الخصوص به شعر علاقه داریم. دو نفر از خواهرهای دیگر من هم شعر می‌گویند. حالا شاید خیلی جدی آن را دنبال نکنند. یعنی این علاقه و استعداد در خانواده‌ی ما وجود دارد. اینکه کمی تغییر داده بودم و یک سری از کلماتش را جابه‌جا کرده بودم و فکر می‌کردم حالا این شعر خودم هست. بعد از آن هم شعر می‌گفتم ولی خیلی به طور جدی نبود. داشت. پولی برایم جدّی نبود که فکر کنم شاعر بشوم، یا اینکه به من بگویند: “تو شاعری!” نه به این شکل نبود. هدف من این بود که دانشگاه بروم و در همان درسی که می‌خوانم، پیشرفت بکنم، ولی بعد از دانشگاه که مشغول به تدریس شده و معلم شدم، همیشه احساس می‌کردم یک چیزی در وجودِ من کم است، یک قسمتی در زندگی‌ام کم است که باید باشد و من به آن بی‌توجهی کرده‌ام. احساس می‌کردم به قسمت‌هایی از روحم بی‌توجه‌ام که بعد یکی از دوستان گفتند که: “شما که اینقدر به شعر علاقه دارید که رفتم آنقدر جذب جو انجمنِ شعر قم شدم، اینقدر جوِ خوبی بود، اینقدر شاعرانِ خوبی آنجا رفت و آمد داشتند و آدم آنجا اینقدر شعرهای خوب می‌شنید که من فکر می‌کنم اگر کسی شاعر هم نبود و در آن انجمن می‌رفت، حتما از آنجا شاعر بیرون می‌آمد. شاید برای من هم چنین اتفاقی افتاد. من دفعه‌ی اول که رفتم، آنقدر شعرِ خوب شنیدم که هنوز یادم هست کلاس نقدِ شعر بود که توسط آقای لیله‌سپیدوار بودند، یا نو یا چند بیت موزون. ولی من آنقدر جذبِ فضای نکرده بودم!” خیلی تشویق شدم. من فکر می‌کنم آن برخورد اولیه که دوستان شاعر من در انجمن شعر قم با من داشتند، خیلی تعیین‌کننده بود. یعنی من که کسی بودم که با هیچکس آشنایی نداشتم و ذاتا هم آدم خجالتی هستم و خیلی نمی‌توانم در اولین برخورد با آدم‌ها ارتباط گرم و صمیمی برقرار کنم، ولی اینقدر برخورد آنها خوب بود که من احساس کردم که من می‌توانم من هم می‌توانم شعر بگویم و شاعر بشوم. از آنجا بود که این کلاس‌ها را ادامه دادم و همچنان دارم این راه را طی می‌کنم و می‌خواهم که ادامه‌اش بدهم.

* اعظم سعادتمند در سه حوزه فیزیک، عرفان و شعر کار کرده است.
* اعظم سعادتمند: پیش از روی آوردن به شعر همیشه احساس می کردم چیزی در وجود من کم است.
* در انجمن شعر * سه مجموعه شعر گنجشک های پائیز، باران پس از برف و لیلی آذراز اعظم سعادتمند منتشر شده اند.

 

در مورد اولین شعر حالا در واقع خیلی یادم نمانده‌ است ولی عرض کردم که اولین شعری که گفتم را با توجه به یکی از شعر‌های کتاب فارسی بود که آقای مصطفی رحماندوست گفته‌اند که در بود را زمان رحلت امام خمینی گفتم. یک شعر گفته بودم که بیشتر شعر نو بود و این اولین شعری بود که همه ‌چیزش کامل از فکر خودم بود.

 

فرهنگِ اسلامی: آیا تا الآن از شما مجموعه شعری هم چاپ شده است؟ چند تا و با چه اسم‌هایی؟

اعظم سعادتمند: بله، سه‌ مجموعه شعر از من چاپ شده‌اند که اولین مجموعه شعرم “گنجشک‎های پاییز” نام دارد که آن را انتشارات فصل پنجم اولین بار منتشر کرد، و الان قرار است چاپ دومش با یک مقدار تغییرات، توسط انتشارات دیگری منتشر بشود که خودم نیز منتظر هستم که چاپ دومش‌ در بیاید. گنجشک‌های پاییز، شعر‌های دهه ۸۰ من هستند. یعنی همان سال ۸۲ که من به صورت جدی وارد فضای شعر شدم و احساس کردم هر کس که این مجموعه را خونده بود، خیلی مشوق من شد. حالا آنهایی که خواندند، من نمی‌گویم تعداد زیادی خواندند، همان تعداد که مجموعه را خواندند خیلی به آن لطف داشتند، خیلی تشویق‌هاشان موثر بود برای من، خیلی به من انگیزه داد. و هنوز این اثری مجموعه‌ای آن که من اگر بخوام حس بگیرم، احساس کنم دلم میخواهد شعر بگویم، “گنجشک‌های پاییز” را می‌خوانم. یک سری احساسات خیلی خاصی را در “گنجشک های پاییز” تجربه کردم که هنوز که هنوز است برای من هیجان انگیز هستند و هنوز که هنوز است به من انرژی می‌دهند، یک طوفانی در من ایجاد می‌کند که وقتی که این مجموعه را خودم میخوانم دلم میخواهد شعر بگویم. مجموعه‌ دوم من “باران پس از برف” بود که مشتمل بر شعرهای سال ۹۰ تا ۹۴ من ببینید من اعتقاد دارم که هر مجموعه شعری برآیندِ یک دوره خاصی از زندگی است. “گنجشک‌های پاییز” برایند دوره خاصی از زندگی من بود و “باران پس از برف” هم همینطور. شاید برآیندِ دوره‌ای بود که من آرامش خیلی خاصی را تجربه می‌کردم و عاشقانه هایش عاشقانه‌های خاصی بود. به نظرِ خودم فضای این کتاب خیلی متفاوت است. نه تنها متفاوت از “گنجشک‌های پاییز” که متفاوت از خیلی عاشقانه‌هایی که تا آن زمان خودم داشته باشم عاشقانه‌هایی که حالا خیلی دوست دارم و البته یک جورِ دیگر. یعنی هر کدام از مجموعه‌های شعرم را به نوعِ منحصر به فرد دوست دارم. شاید چون هرکدام یبه نحوی زندگی‌نامه‌ یک دوره خاصی از زندگی من هست.

* هر شاعری باید زبان فطری خودش را کشف کند.
* مدح ائمه و معصومین بخشی از شعر متعهد و آئین مند هست ولی تمام آن نیست.
* شاعر می کوشد تا جهان زیباتر شود.
* کسی که مقاماتی را در عرفان کسب کرده باشد می تواند شعر عرفانی بگوید.

 

فرهنگِ اسلامی: آیا علاوه بر شعر، دیگر رشته‌های ادبیات را هم امتحان کرده‌اید؟

اعظم سعادتمند: من به طور تخصصی غزل می‌گویم یعنی طوری که غزل من را سیراب می‌کند، طوری که غزل احساس من را درگیر می‌کند، آنقدر که غزل شوق نوشتن به من می‌دهد و طوری که غزل به ولی قالبِ سپید را هم دوست دارم. اما در باره

 

فرهنگِ اسلامی: از کلاسیک، نو و سپید بیشتر به کدام نوع شعر تمایل دارید؟ نظرتان در باره بقیه قالب‌ها چیست؟

اعظم سعادتمند: من غزل را دوست دارم. غزل برای من یک موهبت  الهی است و قابل توصیف نیست واقعا. خیلی به من انرژی می‌دهد. اگر من هزارتا شعر خوب در قالب‌های دیگر بخوانم، وقتیکه یک غزلِ خوب می‌خوانم، یک انرژی دیگر می‌گیرم. حالا برای من این طور بوده است. انگار روح و فطرتِ من غزل است و در غزل بهتر می‌توانم احساس خودم را نمایان بکنم و بهتر می‌توانم خودم را نشان بدهم و بهتر می‌توانم حرفهایم را بزنم. در مورد بقیه قالب‌‌ها عرض کنم که من کلا شعر دوست دارم. حالا این که گفتم غزل، بخاطر این بوده است که غزل زبان فطری من است. هرکسی

 

فرهنگِ اسلامی: نظرتان در باره شعر آیینی چیست؟ شعر آیینی چه موضوعاتی را شامل می‌شود؟

اعظم سعادتمند: ببینید امروزه شاید در مورد شعر آیینی خیلی‌ها فکر می‌کنند که شعرآیینی حتماً در مدح یا برای عزاداری یکی از ائمه باشد یا فضائل یکی از ائمه و بزرگان نه، خیلی شرایطش گسترده‌تر است و آنچه در ذهنِ من هست این هست که اکثرِ اشعاری که ما در ادبیات فارسی داریم می‌توانند شعرِ آیینی باشند. به هر حال ببینید اکثر کسانی هم که که در ادبیات هستند و چه داستان می‌نویسند و چه شعر میگویند، دغدغه‌های انسانی دارند، دغدغه‌های اخلاقی دارند. خیلی کم پیش میاید که یک بخواهد قلم بزند در راه اینکه بخواهد مثلا ترویج بی اخلاقی بکند. من فکر می‌کنم که واقعا اکثر کسانی که دارند شعر میگویندو داستان می‌نویسند، واقعا احساس می‌کنند که یک چیزی انسانی و فطری در وجودشان هست که باید آن را به جهان عرضه بکنند، به خاطر اینکه جهان زیباتر بشود و همه اینها در حقیقت یک آثار آیینی است. پس

* اختناق حاکم در عصر اموی و عباسی سبب شد تا در مورد بعضی از معصومین (ع) اطلاعات کمتر و آثار هنری کمتری داشته باشیم.
* ما در شعر متعهد و آئینی کمی ظاهر بین شده ایم.
* پس از پیروزی انقلاب اسلامی زنان شاعر * در شعر جنسیّت چندان موضوعیت ندارد. شعر زبان انسانیت است.

 

فرهنگِ اسلامی: بنابر این منظر تشعار مولوی، حافظ و سعدی تماماً اشعار آئینی هستند شما از محضر کدام اساتید بهره‌مند بوده‌اید و در چه حد؟

اعظم سعادتمند: در تجربه انجمنِ شعر قم، بهره من از آقای لیله کوهی خیلی کم بود. فکر می‌کنم یکی دو جلسه آقای لیله‌کوهی در ابتدا بودند. بعد فکر می‌کنم آقای سید مهدی حسینی بودند در انجمن، یعنی چند ماهی ایشان بودند و من سرِ کلاسهای ایشان می‌رفتم که در آن ابتدای کار کلاس‌های ایشان خیلی خیلی دست من را گرفت. بعد از ایشان آقای هدایتی آمدند و مسئول انجمنِ شعر شدند برای چندین سال و ما سر کلاس‌های آقای هدایتی می‌رفتیم. می‌توانم بگویم که من خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم؛ اینکه غزلِ خوب چیست؟ چطور باید شعر گفت؟ و چطور و چگونه به شعر باید نگاه کرد؟ همه این ها را مدیون کلاس‌های آقای هدایتی هستم. گاه گاهی هم استاد مجاهدی می‌آمدند انجمن. یکی دو بار من پیشِ ایشان شعر خواندم. آن تشویق‌هایی که ایشان کردند در همان موارد خیلی محدود، خیلی برایم راهنما بوده و به من خیلی امید و انگیزه داد. ولی بعد از آن حالا چند سالی هست که سرِ کلاسِ استادِ خاصی نرفتم. ولی من فکر می‌کنم،

فرهنگِ اسلامی: چرا ما آنقدری که باید و شاید روی شعر توحیدی تمرکز نداریم؟

خانم اعظم سعادتمند: اگر در گذشته ما شعر توحیدی داشته‌ایم، دلیلش این بوده است که واقعا شاعرانِ ما عارف می‌شدند. یعنی یک مقاماتی را درک می‌کردند و به یک سر کشف و شهودی می‌‎رسیدند و آن وقت خواه  و ناخواه شعرِ توحیدی هم می‌گفتند ولی من نمی‌دانم در میانِ شاعرانِ امروز کسی هست که مقاماتی را در عرفان کسب کرده باشد و کشف و شهودی داشته باشد یا نه؟ منظور من این است که برای این هدف شما واقعا باید کار کرده باشید و واقعا باید به خدا نزدیک شده باشید و یک سری مراحل را در ایمان طی کرده باشید که بتوانید شعر توحیدی بگویید. وگرنه اینکه من بنشینم و بگویم که “من می‌خواهم شعرِ توحیدی بگویم”، اینطور نمیشود و در نتیجه اگر یک شعرِ توحیدی مثل مثنوی مولوی  خلق می‌شود، نتیجه مراحلی است که شاعر طی کرده است و نکته‌ی دیگر این که بعد از انقلاب شعرِ متعهد و  آیینی رونق پیدا کرد و منظور من از شعرِ آیینی آن بخش شعرهای هستند که در مدح یا منقبتِ ائمه (ع) باشند. این نوع شعرها به‌هرحال یک رنگ و بوی تازه‌ای پیدا کرد. شاید به شاعر اصلا فقیه بوده است، آیت الله بوده است و عارف بوده است واقعا. شاید الآن هم داشته باشیم چنین شاعرانی ولی اکثر شاعران اینطور نیستند.

 

فرهنگِ اسلامی: دلیل اینکه در شعر امروز، در باره برخی از ائمه معصومین (ع) شعر کمتر سروده شده است، چیست؟ و چه راه‌ حلی را برای رفع این نقیصه توصیه می‌کنید؟

اعظم سعادتمند: اینکه در موردِ بعضی از ائمه (ع) کمتر شعر سروده شده، شاید به خاطر این است که در موردِ این ائمه (ع) اطلاعات تاریخی کمتر در دست داریم. مثلا در موردِ امام علی (ع)، ما تاریخ کامل حکومتِ ایشان را و قبل از حکومتِ ایشان را داریم و جزئیاتِ زیادی در این باره در تاریخ آمده است، ولی در موردِ بعضی از ائمه (ع) به خاطر آن خفقانی که در عصر آنان بر جامعه حاکم بوده است – چه در دوران بنی امیه و چه در دوران بنی عباس – اطلاعاتی کمی به دستِ ما رسیده است. دیگر اینکه این نقیصه  واقعا به دلیلِ کم کاری خود ما هم بوده است، یعنی ما متوجه نبودیم که چهارده معصوم (ع) نورِ واحدند و همه پرچمداران آزادی و عدالتند و باید برای همه اینها شعر بگوییم. به عبارت دیگر این به خاطر غفلتِ ما شعرا هم بوده است. و شاید یکی از دلایلش این باشد. منظورم این است که در شعرِ آیینی ما کم کاری شده است. مثلا اگر ما بخواهیم برای یکی از ائمه (ع) شعر بگوییم، اول می‌خواهیم نگاه کنیم به صحن و سرای ایشان، به گلدسته و گنبدِ ایشان. ولی اگر ما کمی نگاه‌مان را تغییر بدهیم و احادیث و ادعیه‌ای که از آن معصوم (ع) به‌ جا مانده، را بخوانیم، این ضعف جبران می‌شود. یعنی آن ضعفِ اطلاعاتِ تاریخی که از آن زمان‌ها وجود داشته، از این طریق جبران خواهد شد. اگر من ادعیه و احادیث را بخوانم و بتوانم شعرهای آیینی خوبی در مورد ائمه‌ای که در موردشان کمتر شعر گفته شده‌اند، بگویم به وظیفه خود عمل کرده ام. پس عرض کردم که ضعفِ بزرگِ این کار به خودِ ما برمی‌گردد که ما تا حدودی ظاهربین شده‌ایم. من فکر می‌کنم این قابل جبران بوده و هنوز فرصت هست که ما این نقیصه در سالهای اخیر حرکت‌های خوبی اتفاق افتاده است که در موردِ ائمه‌ای که کمتر شعر گفته شده است، یک سری از شاعران معاصر دغدغه‌ی این کار را دارند و دارند در این زمینه شعر می‌گویند. پس ما نیاز به مطالعه‌ داریم. مثلا از امام هادی (ع)، زیارت جامع کبیره و زیارت غدیریه به یادگار مانده‌اند. ما باید یک دور صحیفه‌ی سجادیه‌ی امام سجاد (ع) را بخوانیم – من خودم را دارم می‌گویم – و وقتی ما این ادعیه را بخوانیم، مطمئنا

* نمی توانیم بگوئیم یک زن حتماً باید شعر زنانه بگوید.
* شاعران در ابتدای کار باید در کلاس های نقد شعر شرکت کنند و شعر خود را به نقد بگذارند.
* شاعر نباید مغرور شود و از نقد شعر خود را بی نیاز بداند.
* مرید و مرادی در شعر پدیده خوبی نیست.

 

فرهنگِ اسلامی: در باره شعرِ بانوان در گذشته و امروز نظرتان چیست؟ و چه کسانی را شاعران موفق زن می‌دانید؟

اعظم سعادتمند: من اعتقاد دارم که ما شاعرانِ خوبِ زن همیشه داشتیم اما در گذشته به دلیل اینکه شاعران زن نمی‌توانستند رفت و آمد داشته باشند یا حتی از حقِ سواد محروم بودند، نامی از آنها نمانده است. همه می‌دانیم که در گذشته شاعرانِ بزرگ و شاعرانی که نامشان ماندگار شدند، اکثرا شاعرانی بودند که به نحوی با دربار مرتبط بودند. یا مثلا شاعرانِ مرد سواد داشتند، شعرهایشان را می‌نوشتند و شعرشان می‎ماند، ولی زن‌ها از نعمتِ سواد بی‌بهره بودند و سواد را برای زن چیزِ خوبی نمی‌دانستند، حتی برخی از شاعرانِ ما اعتقاد داشتند که زن نباید سواد داشته باشد و این را برای زن مضر می‌دانستند. من اعتقاد دارم که ما زنانِ شاعر هم داشتیم که شعر هم می‌گفتند ولی چون اشعارشان مکتوب نشدند، به دستِ ما نرسیدند. چه بسا همین لالایی‌های که امروز به دستِ ما رسیده‌اند، شاید شعرِ شاعرانِ زن بوده که سینه به سینه منتقل شده و اکنون به دستِ ما رسیده‌اند. اما بعد از اینکه این محدودیت‌ها کنار رفتند، شاعرانِ زن هم فرصتی پیدا کردند که خودشان را نشان بدهند. شما نگاه کنید بعد از انقلاب ما تعدادِ خیلی زیادی از شاعرانِ زن داریم.



:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور کوش اداسی , تور مالزی , تور قشم , ,
:: برچسب‌ها: شعر , آیینی , شعرا , بزرگ , ناب , شعرخوانی ,
:: بازدید از این مطلب : 322
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 

وضعیت فلسفه در ایران امروز؟

با حضور آقایان: محمد جواد پیرمرادی- مهدی طاهریان- بهزاد مرتضایی- محمدعلی رمضانی- حسین شیخ الاسلام- علی اصغر فهیمی فر- حسین رویوران- ابراهیم متقی- محمد حسن زورق

رمضانی:

وقتی که بحث پیرامون تفکر عقلانی که می کنیم هم در مورد وجود می توانیم بحث کنیم هم در مورد معرفت هم در مورد جامعه هم در مورد هنر و  در مورد صنعت،در مورد تمدن و در مورد

پس منافاتی ندارد که یک تعریف نسبتا قابل قبولی داشته باشیم و از بین تعاریفی که گفته شد تعریف به روش را مورد اشاره قرار می دهیم. به خاطر سنخ بحث های فلسفی است که یک مقدار گسترده و دراز دامنه است و کارکردهایش هم قابل بحث است و به طور طبیعی فلسفه کارکردهای متفاوتی دارد یکی این که نگرش ما به جهان را می تواند سامان بدهد،حالا به هر شکلی که با روش عقلی و استدلالی به آن برسیم، دیگر این که این نظر تبدیل به عمل و رفتار حکیمانه بشود،این هم در بحث حکمت عملی مطرح است،و اگر به شکل جزئی تر بخواهیم نگاه کنیم سطرهای کتاب و قسمت های نانوشته اش هم مطالبی خواهد بود که کسی که با نگاه فلسفی نگاه می کند می تواند آن سطرها را بخواند یعنی آن خواننده عمومی نوشته ها را می خواند و یک فیلسوف کشف می کند که این نوشته ها پله به پله بالا بیاییم یا نوع نظام سازی که در قرون اخیر توسط اسپنسر مطرح شد و او  معتقد بود همین طور که ما برای شناخت جهان یک هم می آوریم می توانیم از حاصل این تفکر علمی یک نظام فلسفی تولید بکنیم که این یک خاصیت دیگری دارد که به آن فلسفه علمی می گوییم و نتایجی که علوم آورده اند را روی میز کنار غرب مطرح می کنند که آقای بیکن گفت من در مقابل منطق ارسطویی منطق تجربی را مطرح می کنم و آقای دکارت هم از شکّ دستوری خودش شروع کرد و یک فلسفه جدید را پایه گذاری کرد،کسانی هم که فلسفه نحو پشتوانه ای برای آنچه به عنوان علوم جدید وارد ایران شده مطرح بکنند.به عنوان مثال اولین کسی که سعی کرده آثار جدید غربی را به زبان فارسی ترجمه بکند در قرن نوزدهم آقای  کونت دوگوبینو بوده است که کنسول فرانسه در ایران بوده و ایشان به کمک یک فرد زبان دان یهودی که او هم کارمند دیاکرت ذکر می کنند و بعد از آن ترجمه دوم را شخصی به نام محمود افضل الممالک کرمانی در زمان قاجار انجام می دهد که چندین سال بعد منتشر می شود و ترجمه سومش ترجمه آقای فروغی بوده است.و بعد هم اولین بار در سال ۱۳۱۰ کتاب تالیفی سیر حکمت در اروپا را چاپ و منتشر می کند.نکته این جاست که در مقدمه ی چاپ های اولیه سیر حکمت در اروپا آقای فروغی این نکته وجود داشته [ولی در چاپ های بعدی نیست] که هدفش از این کار را شناساندن اصول اصالت جدید غربی به  اصول راسیونالیسم غربی را به ایرانی ها بشناسانم که این کار را دارم انجام می دهم.یا سایر مترجمان باز می گفتند که ما از طریق ترجمه فلسفه های جدید غرب می خواهیم راهی برای دسترسی(به آن فلسفه ها) پیدا بکنیم.این عین جمله ایست که آقای بدیع الممالک میرزا(می گوید)،که متوفای ۱۳۲۱ است و با آقای فروغی در یک سال فوت کرده است،و هدف خودش را پیدا کردن راهی برای دسترسی و اخذ صحیح علوم جدید از طریق جنبه های زیر بنایی(معرفی می کند) اینها می گفتند ما می خواهیم زیربناهای علوم غرب را به ایرانی ها بشناسانیم که همین کار را هم کردند.فقط این اشاره را می کنم که امروزه اگر بخواهیم وضعیت خودمان را مطالعه بکنیم به لحاظ سبک زندگی و ابزار آلات تکنولوژی که در زندگی روزمره استفاده می کنیم، مثل بقیه دنیا که ما هم گویا یک شاخه  از غرب هستیم،این نوع تکنولوژی حاصل یک علمی است که آن علم مبتنی بر یک فلسفه ایست که فلسفه غرب است،درست است که به عنوان مثال از یک موبایل شروع می کنیم ولی موبایل تکنولوژی اش به یک علمی بسته است که آن علم به فلسفه غرب وصل است.یعنی با یکی دو واسطه به فلسفه غرب برخورد می کنیم. اینکه ما تکنولوژی را و علم را در چهارچوب فلسفه مبتنی بر اسلام از نو تعریف کنیم رسالتی است که بر دوش متفکران، اندیشه ورزان و فیلسوفان مسلمان است.

آنچه که مقام معظم رهبری درباره تحول در علوم انسانی می فرمایند به این مسئولیت و رسالت مهم اشاره دارد.

فهیمی فر:

بعضی ها اعتقاد دارند اصلا این نشدنی است. یعنی ما نمی توانیم به تکنولوژی مدرن برسیم یعنی بوسیله فلسفه ملاصدرا نمی شود نیاز دنیای مدرن را جواب داد. درحالیکه ممکن است این ادعا در عمل رد شود. این پیش فرض بعضی هاست.

رمضانی:

ما به طور جدی سراغ این قضیه نرفته ایم.باید سراغش برویم تا به جد بفهمیم آیا می شود یا نمی شود.ولی شواهد عکس قضیه را نشان می دهد. ما بوسیله کسانی در تکنولوژی بسیار پیشرفته نظیر نانو، شبیه سازی، انرژی هسته ای، صنایع فضایی پیشرفت کرده ایم که از نظر فلسفی متکی به فلسفه اسلامی بوده اند نه فلسفه غرب. دانشمندانی نظیر شهید علی محمدی، شهید شهریاری و دیگران. کما اینکه در جنگ و دفاع مقدس پشتوانه پیشرفت ما مبانی فلسفی اسلامی بوده نه مبانی فلسفی غرب. مردانی نظیر صیاد شیرازی، محسن رضایی، رحیم صفوی متکی به تعقل اسلامی بوده ایم پیشرفت کرده ایم. هنوز سی و سه پل و عالی قاپو و حمام شیخ بهائی به هزاران زبان به ما می گویند که فلسفه اسلامی علم آفرین است و این علم تکنولوژی را حمایت و تمدن را شکوفا می کند. لذا ما در این شرایط می خواهیم برگردیم به سمت فلسفه های خودمان. فلسفه غرب موجب سیطره غرب بر ما شده است ولی ما مشکل را کم و بیش احساس کرده ایم و باید این احساس را عمومی تر بکنیم و نوعی بیداری فلسفی اسلامی به ویژه در مراکز علمی و دانشگاههای خود به وجود آوریم.

پیرمرادی:

اگر بحث تفکر فلسفی است و بیاییم تفکر فلسفی را به دو بخش اسلامی و غرب تقسیم بکنیم و بعد درباره وضعیت این ها صحبت بکنیم،من فکر می کنم ما اصلا تفکر فلسفی نداریم،نه تفکر فلسفی اسلامی به همان معنایی که رایج است و نه تفکر فلسفی غربی. اگر می گوییم که فیلسوف یک آدمی است که با بقیه متفاوت است،فیلسوف فکر جدید تولید می کند،مولد فکر است،مولد مکتب است،مولد یک نظام فکری است که بر اساس آن می شود زندگی کرد،اگر فیلسوف را به این معنا بگیریم و ابن سینا،ملاصدرا،سهروردی و کانت را فیلسوف بدانیم،اگر فیلسوف این ها هستند و پس ما داریم چکار می کنیم؟ اساتید دانشگاه دارند چکار می کنند؟به نظر من این ها فکری تولید نمی کنند،در واقع معلم هایی هستند متن ها را توضیح بدهند که دانشجویان یا طلاب مقداری این متن ها را بفهمند.ما الان فیلسوف نداریم،نه عسل وار(مطالب جدید استخراج کند) اصلا ما دانشکده فلسفه در کشور نداریم،دانشکده شیمی داریم،دانشکده فیزیک داریم،دانشکده الهیات داریم،دانشکده ادبیات داریم اما دانشکده فلسفه نداریم. ما هنوز یک دانشکده نداریم، برای این همه فلسفه حتی همین فلسفه های خودمان در دانشگاه یک دانشکده ای باشد و یک رشته ابن سینا باشد،یک رشته سهروردی ما فیلسوف پرور بودیم،الان از آخرین فیلسوف ما ملاصدرا چند سال می گذرد؟دیگر نظام حتی مرحوم علامه طباطبایی با آن عظمتش یک نظام فلسفی مستقل از ملاصدرا نیاورده است.چند مسئله جدید مطرح کرده است،ما احترام می گذاریم به ایشان و ایشان واقعا یک فیلسوف بزرگ است ولی ما(فیلسوف جدید)نداریم.اساتید ما معلمان فلسفه هستند و مولد فکر جدید نیستند.

فهیمی فر:

در غرب هم تا حد زیادی این گونه است یعنی بعد از هگل عملا نظام های فلسفی جامع تبدیل شدند به فلسفه هایی که نزدیک علمند مثل فلسفه های مضاف و امثالهم.در آن طرف هم تا حد زیادی این قضیه هست که آن فلسفه های جامع اتفاق نیفتاده و به همین دلیل فکر می کنم حدود صد یا صد و پنجاه سالی است که غرب چیز جدیدی را ارائه نکرده است.

پیرمرادی:

فلسفه مدت ها به معنای متافیزیک بود،بعد از آن که دکارت آمدو وضع قبلی را به هم زد باز روش همان روش است.یعنی می گوید باز هم دنبال حقیقت است،باز هم دنبال این است که به یقین برسد ولی بعدا فیلسوفان غربی آمدند و روی این خط کشیدند.گفتند جست و جوی یقین را فراموش کنید،ما دیگر به یقین نخواهیم رسید.بنابر این فلسفه چه کاری بکند؟می گویند بیایید مبانی علوم را بررسی بکنیم،یک عده فیزیک می خوانند یک عده هم بیایند مبانی فیزیک و روش فیزیک را بحث کنند،از بیرون نگاه کنند و ببینند یک فیزیک دان چکار می کند؟یک عده عالمند و یک عده «عالم فلسفه آن علم» هستند،از بیرون به علوم نگاه می کنند.ولی در کشور ما به معنای عام فلسفی،که به معنای تفکر پروری و متفکر پروری است،تابع نظام آموزش و پرورش ماست که حافظه پرور است و اصلا متفکر پرور نیست.به معنای کلان تفکر ما در همه علوم احتیاج به تفکر داریم،در فیزیک،شیمی و همه جا،ولی آن تفکر خاص که مسائل را خیلی جدی می گیرد و می تواند جهت دهی بکندمورد نیاز است فیلسوف به عنوان یک متفکر متفاوت است با شیمی دان از این جهت که (فیلسوف)به زندگی جهت می دهد،یا مثبت یا منفی،یا می تواند ما را به بهشت برساند یا به جهنم.چون برای ما سبک زندگی ایجاد می کند.فلسفه نهایتا به عمل کشیده می شود،حتی همان متافیزیک که می گویند اصلا کاری به عمل ندارد بحث هایش جدی است و به عمل کشیده خواهد شد.الان هم یکی از تفاوت های بنیادین فلسفه اسلامی با فلسفه های غربی همین است که فلسفه اسلامی به یک سبک زندگی می خواند و فلسفه های غربی با وجود اختلاف های گسترده ای که دارند به سبک های زندگی دیگری می خوانند.اگر فیلسوف خدا را می پذیرد از این به بعد زندگیش مبتنی بر این دیدگاه است که نهایتا می رود [و بایگانی می شود] ببیند در اسفار چیست،در شفا چیست،در حکمت الاشراق چیست و دوباره همان ها را کمی توضیح می دهد و حرف جدیدی گفته نمی شود،نسبت به فلسفه غرب هم همین کار را می کنیم،نهایتا کانت را اولا ترجمه می کنیم،در مورد ترجمه هم در گذشته فرض کنید اگر در دوره مامون که نهضت ترجمه راه افتاد اشخاصی ترجمه می کردند لااقل [شاید] یک آگاهی فلسفی داشتند ولی الان ترجمه کردن مد شده است،هر کس زبان بلد است می رود و ترجمه می کند.حتی ترجمه آثار فلسفه از غرب هم بر اساس نیاز ترجمه نشده است. هرکسی بر اساس سلیقه خودش،یا زبان بلد بوده یا مثلا از یک فیلسوف خوشش آمده است و آثاری را ترجمه کرده است.یک تفکر استراتژیک در پشت ترجمه از فلسفه های غربی نیست.به همین خاطر تحقیقات ما راجع به فلسفه غرب هم همین گونه است.در تحقیقات بیشتر مقلدانه کار می کنیم و نه محققانه که واقعا به یک نتیجه جدید برسیم و از این نتیجه جدید در سیاست یا در اقتصاد استفاده بکنیم. من احساس می کنم وضعیت فلسفه در ایران امروز چه به لحاظ آموزشی و اصلا به فکر تولید نیستیم یعنی تولید برای ما ریسک دارد و سخت است و سود آور نیست،آماده خور هستیم،در فلسفه هم آماده خور هستیم.چون تفکر کردن و مجصول جدید تولید کردن سخت است ما به دنبال آماده هستیم. ما وارث اندیشه هایی هستیم که آن ها را تکرار می کنیم.در فلسفه خودمان اندیشه های گذشته را تکرار می کنیم و تکرار می کنیم.آن قدر پایان نامه ها نوشته می شود که می بینید تمامش تکرار گذشته هاست.در حالی که فلسفه دقیقا نقطه مقابل است.یعنی باید مبتنی بر تحقیق باشد.اگر همه اش تکرار می کنیم و هیچ حرف جدیدی زده نمی شود.نسبت به غرب هم همین طور است.البته می توانیم این ها را تقسیم بندی بکنیم. فلسفه های ما عقل و ایمان را مکمل هم می دانند و دو بال برای انسان می دانند که با این دو بال باید پرواز کرد.ولی با این حال ما فقط می آییم و تکرار می کنیم و هیچ قدمی برای یک تحول فلسفی و یک مکتب فلسفی جدید برداشته نشده است که این هم (معلول)نظام آموزشی ماست.منحصر به حالا هم نیست به یک نظام آموزشی که فیلسوف ایجاد بکند و خروجی نظام آموزش و پرورش به یک متفکر برسد که حرف جدید بزند و طرح نویی در بیندازد باید برسیم.

 

 

منبع 

 


:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور ارمنستان , تور کوش اداسی , تور قشم , تور تایلند , ,
:: برچسب‌ها: اخبار , شاعر , شعر , کیش , تورکیش , جزیره کیش , بهترینهای کیش , رزرو تور , گردشگری , اخبار گردشگری , سفر , گردش ,
:: بازدید از این مطلب : 294
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 

 

وضعیت فلسفه در ایران امروز؟

با حضور آقایان: محمد جواد پیرمرادی- مهدی طاهریان- بهزاد مرتضایی- محمدعلی رمضانی- حسین شیخ الاسلام- علی اصغر فهیمی فر- حسین رویوران- ابراهیم متقی- محمد حسن زورق

طاهریان:

من فکر می کنم که بین وضعیت فلسفه در غرب با دیدگاه شرق نسبت به انسان یک مقایسه تاریخی بکنیم تا مطلب روشن تر بشود.دوستان گفتند مفهوم فلسفه در غرب،که من اتفاقا پسندیدم،پاسخ به چگونه زیستن است.چون در یونان پیامبری ظهور پیدا نکرده بود فیلسوفان متولی چگونه زیستن ده سال یا بیست سال است و متفکر ایجاد می شود مثل سقراط،فیثاغورس و دیگران.خیلی سریع متفکران ایجاد می شوند،افلاطون جامعیت این ها را…..بیست سال بعد ارسطو ظهور می کند،از ارسطو در فاصله دویست سال تا نو افلاطونیان،اپیکوریان یا نو اپیکوریان،رواقیون می آیند.مهمی است،همیشه این موتور حرکت زاست یعنی آن طور فکر کن که ایمان می گوید یعنی تو دیگر آزاد نیستی.ولی خود فیلسوف های یونان فرض کنید موسی و تورات را شنیده بود ولی می خواهد جهان را با چگونه زیستن بشناسد که من در این جهان چگونه زندگی کنم.کانت دقیقا می گوید عقل نظری مقدمه ای بر عقل عملی است و مقدمه چینی می کند.فکر می کنم در غرب از رنسانس به بعد فلسفه زنده است و هنوز هم یکی از تفاوت هایی که دارد همین بلکه علم تکنولوژی ایجاد می کند ولی چگونه زیستن من آرامش است.اتفاقا بعد از هگل،بنیان گذار مکتب اگزیستانس که اولین مکتب فلسفی ایجاد شده در غرب بعد از هگل بود ابتدا گفت اصلا فلسفه جامعه سازی نیست،نظامی که جامعه سازی می کند فیلسوف(است)جهانی را دوست دارد که آن را درست می کند و از آن تصویر می دهد.اصلا ما ناحیه ای کار کنیم،نمی توانیم زندگی را بر ابدیت تعمیم بدهیم.طرح فلسفه موقت است،پاسخ موقت به این سوال است.نکته مهمی است که چرا سوال های جدید می شود،چون پیکره تمدن غربی این طور نیست که اقتصادش از گرایی است یعنی نحن ابناءالدلیل،وبا عقل جواب چگونه زیستن را دادند.دوستان اشاره کردند فلسفه در غرب زنده است همیشه زنده است تا زمانی که بگویند فلسفه می خواهد پاسخ چگونه زیستن را بدهد.یعنی متولی چگونه زیستن در غرب فیلسوفانند،مثلا کتاب های راسل مانند شاد زیستن.در کشور ما فیلسوف های ما نظریه سیاسی ندارند،نظریه اخلاقی ندارند،نظریه فلسفه علم زیستن نیست و تکرار مکررات است.ولی در غرب که راسل شاد زیستن می نویسد چون تصورش از فلسفه این است که می خواهد پاسخ [چگونه زیستن] را بدهد ولی در ایران این طور نیست.در ایران اولین تصور ما از فلسفه فرض کنید تعریفی که آقای دکتر گفتند یعنی جهان ذهنی است.جهان ذهنی یعنی چه؟فلسفه در غرب زمینی است ولی بین ما آسمانی است.فیلسوف نه نظریه تعلیم و تربیت دارد نه نظریه سیاست دارد در حالی که در غرب فلسفه دولت دارند،فلسفه هنر دارند.از زمان ارسطو به صورت سنتی،دکارت همین آراء را دارد،دکارت که فقط متافیزیک نگفت،نظریه هنر دارد،نظریه نقد قوه حکم یک کتاب مستقل و مهمش است.خود هگل دولت دارد،هنر دارد،اخلاق دارد.راسل همین طور و حتی هایدگر هم همین طور.این ها فقط متافیزیک نمی دانند حتی متافیزیک را در خدمت مبانی این سوال ها می دانند.ولی در ایران این طور نیست.چرا مثلا من فلسفه خوانده ام؟چون دوست داشتم و گفتم اوقات فراغتم را پر کنم،خوب این که نشد.فلسفه در ایران هرگز رواج پیدا نمی کند،نظریه پرداز(به وجود نمی آید)و حتی بعضی معتقدند که ابن سینا یک شارح است،شارح ارسطوست،همان طور که آکینوس در غرب است،همان طور که ابن رشد یک شارح دیگر است.یعنی همان نظریه جوهر و همان قوه و همان فعل و همان حرف هاست.ولی کانت چیزی که می گوید یک ذره اش در دکارت نیست یعنی مکتب ایجاد می کند.چیزی که هگل می گوید کلا با کانت فرق می کند و چیزی که هایدگر می گوید کلا با این ها فرق می کند،این طور نیست که ولی فیلسوف های ما مثلا شیخ اشراق

 

منبع

 



:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور استانبول , تور ارمنستان , تور کوش اداسی , تور مالزی , تور قشم , تور تایلند , ,
:: برچسب‌ها: رمضانی , غرب , فلسفه , فیلسوف , گفتگو ,
:: بازدید از این مطلب : 328
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا

رستوران های معروف قشم

رستوران بانی قشم از رستوران های معرف و پرطرفدار در جزیره زیبای قشم می باشد که انواع غذاهای خوشمزه در آن سرو می شود که ساعت کاری از 12 تا 3 بعد از ظهر و 7 تا 12 شب می باشد . برای رفتن به این رستوران از انتهای بلوار امام قلی خان می توانید بروید و شماره تلفن این رستوران 07635248901 می باشد .شما مسافران تور قشم فروردین 95 اگر قصد رفتن به یک رستوران در جزیره قشم دارید این هتل گزینه مناسب است.

 

 

رستوران نعیم قشم جز رستوران های معروف با فضایی گرم و صمیمی در جزیره قشم می باشد که اکثر مسافران در سفر خود به این رستوران می روند. رستوران دارای تنوع غذایی می باشد که شما می توانید باب سلیقه خود از منو انتخاب کنید و میل کنید ، ما به شما خوردن غذاهای دریایی در این رستوران را پیشنهاد می کنیم. گردشگران تور قشم بهار 95 اگر قصد رفتن به رستوران نعیم قشم را دارند از میدان امام قای خان به سمت شرق بروند.شما ره تلفن رستوان 07635246665 می باشد.

 

 

مطالب مرتبط:



:: موضوعات مرتبط: تور قشم , ,
:: برچسب‌ها: رستوران های قشم بهترین رستوران های قشم , رستوران های ارزان قشم, رستوران های مجلل قشم ,
:: بازدید از این مطلب : 357
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 بهمن 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا

بهترین رستوران های قشم

 رستوران شاد قشم از رستوران های شناخته شده در جزیره قشم می باشد که اکثر گردشگران آن را می شناسند. در این رستوران شما می توانید انواع غذاهای دریایی و ایرانی و بین المللی را سرو می شود ، میل کنید. ساعت کاری این رستوران 12 تا 15 و شب ها 19 تا 24 میباشد ،در سفر تور قشم اسفند 94 بعد از خرید و گشت و گذار غذا خوردن در رستوران شاد قشم دلچسب خواهد بود.

 

 

رستوران دودلفين قشم از بهترین رستوران های قشم می باشد که در منطقه درگهان قشم واقع شده است ، همچنین قابل ذکر است که در این رستوران مجلل انواع غذاهای ایرانی و دریایی سرو می شود. این رستوران با ادارات و موسسات برای برگزاری جشن و میهمانی قرارداد امضا می کند. رستوران دودلفين قشم پذیرای گردشگران تور قشم نوروز 95 برای میهمانی در محیطی آرام و دلنشین می باشد. این رستوران در طبقه دوم مجتمع تجاری دودلفين قرار دارد.

 

 

مطالب مرتبط:



:: موضوعات مرتبط: تور قشم , ,
:: برچسب‌ها: رستوران های قشم بهترین رستوران های قشم , رستوران های ارزان قشم, رستوران های مجلل قشم ,
:: بازدید از این مطلب : 365
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 بهمن 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد